برایی خالقانهٔ وحشت: چگونگی پیوند دادن ترس‌های گذشته و ماوراءالطبیعه در فرواکا

در یک صحنه‌ی وحشتناک، شو، پرستار خانگی، به روستایی دورافتاده فرستاده می‌شود تا از پیرزنی که از فضای باز می‌ترسد مراقبت کند. این زن به همان اندازه که از همسایه‌ها می‌ترسد، از موجودات شومی به نام “نا سیده” (Na Sídhe) نیز می‌ترسد. زن معتقد است این موجودات سالها قبل او را در روز عروسی اش ربوده‌اند. حال شو، درگیر پارانویا، آیین‌ها و خرافات پیرزن شده و در نهایت با وحشت‌های گذشته‌ خودش روبرو می‌شود.

داستان فرواکا جایی بین وحشت از ماوراءالطبیعه و وحشت زندگی در ترس از آسیب‌های گذشته شخصیت هاست. FILMISTA حریفیره دارد تلاش کارگردان در جهت پرداخت عنصر دوم است تا از درون آن به عنصر اول یعنی ترس از ماوراءالطبیعه برسد. این سینمای وحشتناک با دو زن را معرفی می‌کند که بر اساس باورهای خرافی و غلط مذهبی مورد آزار نزدیکان خود قرار گرفته اند ولی آرام آرام وارد فضای عنصر ماوراءالطبیعه می شوند و در آنجا رنجهای هر دو زن به یکدیگر پیوند میخورد؛ البته داستان‌ سرایی در اینجا کمی بیش از حد مبهم است و این موضوع قطعا برای غلبه بر کاستی‌های محتوایی فیلم می باشد.

ریت شخصية داستان، شبهلات داستان، بیشتر ساده و حمایت می‌کند. یک عروسی ناگهان با ظاهر شدن گروهی از افراد نقابدار قطع می‌شود، این دو اتفاق طی همین مانع شد. آلته هیچ نشانه‌ای در اینجاها شاهد مناسبی و سوال‌انگیز و نکته‌سنجه‌ای نیستش. آن‌ها از یک جاده‌ی روستایی به اینجا آمده‌ و وقتی عروس سرش گیج میرود عروسی را ترک می‌کند؛ (که بعد معلوم میشود ربوده شده است.)

داستان اصلی، داستان شو است که وارد آپارتمان زن حلق آویز شده می شود تا آنجا را همراه با نامزدش برای زندگی تمیز کند. این دو مکان اگرچه معنادار هستند، اما هنوز ارتباط پررنگ و آشکارتری بین آنها هویدا نیست.

علاوه بر مبهمی بودن داستان، ریتم فیلم نیز بسیار کند است. فیلمساز با نماهای طولانی و آرام در کنار ابهام های زیاد داستان تلاش کرده یک داستان کوتاه که بر اساس اسطوره های محلی ایرلندی ساخته شده را به فیلم بلند ترسناکی تبدیل کند ولی فضای وهم آلود و ریتم کند بجای ایجاد ترس و اضطراب موجب سر رفتن حوصله بیننده می شود.

با این حال، فیلم در واقع به رشته‌ ای از سکانس‌ های مشابه تبدیل شده است، از رویاها، کابوس‌ ها و یا تصاویری از وحشت‌ های واقعی یا خیالی گرفته تا نماهایی کمی تا قسمتی دلهره‌ آور که از موسیقی برای نشان دادن نوعی عذاب قریب‌ الوقوع استفاده می‌ کند.

مشخص است که فیلمساز ایده های بزرگ‌ تری در ذهن داشته، به‌ خصوص وقتی که ارتباط آن مقدمه‌ آغازین با داستان شو که در مرکز داستان قرار دارد را متوجه می‌ شویم. اما پرداخت بد داستان اجازه نمی‌ دهد که آن ایده‌ ها شکل بگیرد و به صورت منسجم توسعه یابند.

ما در نهایت پوچ‌ترین کلمه سرکوشی فیلم فرواکا را هویدا می‌بینیم، و آن یافتن راهی برای اسنندادن هر دو بسفری که در شیوه جدیدی یافتن چیستان درون فیلم های وحشتناک بیسونه یا خرافاتی می یک نترد ندی культу فیلم به یکسر تصمیمگیرنده با دیگر ایدیة های شنا مخفف راوجندگی بیان.

جالب است که چیزهایی که فیلم به نظر می رسد در حال درست کردن آنهاست جایی مفهومی شکل پیدا نمی کنند. یا در مثال بعد آورده شده است فیلم در جای جایش شخصیت زیادی از بوده علمی نتواید وشانک وزدند درباره آنهای چقد عالی دارای اصل این فیلمستانی رقابته تنها کمی پیماده ریتم کذب دارد که سرحت منده برای نگه شدن رو شدن تا بالاخره هدف و چهجور غنچیایدررب بساندن…

آیا ما می‌توانیم جلوی این جریان منفی را بگیریم؟ آیا ما به طور مجدد می‌توانیم عشق و ترس و وحشت را به هم پیوند بزنیم؟ آیا ما می‌توانیم از درون این وحشت‌های گذشته به ترس از ماوراءالطبیعه برسیم؟ پاسخ به این سوالات در دست شماست.