در حال حاضر، استفاده از هوش مصنوعی بهعنوان تراپیست یک موضوع بسیار پرطرفدار و داغ است. این موضوع بهنظر میرسد کارآمد و جذاب باشد، اما واقعیت این است که ممکن است پیامدهای ناگوار و جدیای داشته باشد. تراپی و درمان روانشناختی یک فرآیند پیچیده است که نه تنها به دانش و تخصص، بلکه به درک انسانی، همدلی و تجربه نیاز دارد. هوش مصنوعی میتواند اطلاعات گستردهای را پردازش کند، اما بدون ظرافتهای احساسی و توانایی برقراری ارتباط انسانی در جلسات تراپی، نمیتواند جایگزین یک متخصص باشد.
ارتباط درمانی بین فرد و تراپیست بر اساس اعتماد، همدلی و درک عمیق شکل میگیرد. تراپیست واقعی میتواند نشانههای غیرکلامی را تفسیر، تغییرات احساسی مراجع را درک و بر اساس تجربه خود، راهکارهایی ارائه کند که نهتنها بر اساس دادههای خام، بلکه با توجه به شرایط زندگی و شخصیت فرد شکل گرفته است. هوش مصنوعی از این تواناییها برخوردار نیست و نمیتواند جایگزین مناسبی برای یک متخصص باشد.
مشکلات روانشناختی و عاطفی افراد بیشتر به پیچیدگیهای فردی و اجتماعی مرتبط است که درک آنها نیازمند درکی فراتر از الگوهای آماری است. یک تراپیست با سالها آموزش و تجربه، میتواند عوامل زمینهای مشکلات را شناسایی و با ارائه راهکارهای شخصیسازیشده، مراجع را در مسیر درمان هدایت کند. هوش مصنوعی حتی با پیشرفتهترین الگوریتمها، قادر به انجام چنین تحلیلی نیست.
هوش مصنوعی ضعفهای بسیاری دارد و نیازمند ارتقای زیادی است. تشخیصگذاری نادرست هوش مصنوعی بر اساس اطلاعات دریافتی از فرد میتواند روند درمان را به سمتی اشتباه ببرد. بخشی از تشخیصگذاری در اتاق درمان، بر اساس حالات چهره و زبان بدن مراجع صورت میگیرد و این اطلاعاتی است که به هوش مصنوعی ورود پیدا نمیکند.
هدف از درمان صحیح تشخیص درست است. در صورتی که تشخیص نادرست باشد، ادامه روند درمان به چالش میخورد. هوش مصنوعی در تشخیص مشکل از ضعفهای زیادی برخوردار است. شناخت و درک واقعی ازمشکل، راهکار صحیح را برای درمان فراهم میکند. با توجه به موارد بیان شده، هوش مصنوعی در تشخیص از ضعفهای بسیاری برخوردار است.
درباره استفاده از هوش مصنوعی بهعنوان تراپیست، دکتر حسین روزبهانی میگوید: “با استفاده از هوش مصنوعی، ما طبیعتاً به تلاش های بیشتر برای بررسی و ارتقای کمبودهای آن نیاز داریم. درحال حاضر با توجه به جنبه های اخلاقی، حقوقی و اصولی توانایی انتخاب برای سلامت روانی، از یک فرد هوشمند و توانا انسان باین زیر سوال برود. پذیرفتن آنها بدون ایجاد تضاد و تناقض علیرغم جنبه های ضعیف بالقوه آنها، نه تنها ضروری نیست بلکه ممکن است نتیجة این موضوعات باشد.”
دکتر روزبهانی میگوید: “باید ابتدا درک و فهماندگی، قدرت تحلیل احساسات را دارند. تراپی یک عمل روحی است. از آنجایی که در حال حاضر و با توجه به تلاش های شخصی و تلاش های انجام شده توسط دیجیتال، تراپی باشد و مشاوره تدریجا تبدیل به مطلبی دیجیتالی شد. اما بعد از همه این توضیحات هرچند ما معتقدیم هوش مصنوعی میتواند کمک کننده باشد، ولی همچنین باید بیان کنیم که نه هنگامیکه اماده باشید به درک و فهم انسان مفید باشد و سپس نقش یکی از درمانگران سلامت روانی باشد.”
هوش مصنوعی میتواند انتخاب مناسبی برای یک تراپیست یا درمانگر سلامت روانی باشد. باید درک و فهم انسان را داشته باشد.تراپی و مشاوره معایب دارند که در بالا مثال آورده شده است. اما دکتر روزبهانی میگوید: “با وجود تمام این مشکلات باید رویکرد فرهنگی و رویکرد شغلی و رویکرد آموزشی ما نسبت به تراپی و مشاوره عوض شود. ما درجامعه روی هنجارهای خصوصی اجتماعی و فردی خود پوشانده ایم که همین هنجار باعث نشد توجه به سهولت و تجدید بینجامد.”
دکتر روزبهانی میگوید: “زمینه های مناسبی برای ساختاردهی در راه های تراپی در پشت خود دارد. بیان این جمله من است: هروقتی فرهنگی در فهم اینکه جنبه های اهداف و برنامه های خود از همان اول بدان کنند، در فهم اینکه هدف از تراپی چیست، آیا آن را داراکننده درست و کاراست یا باید استفهام کرده و با وجود این نادیده گرفت و در وسط کردنش نه را باشد، در این اول پیدا کرد گفتن که ما تراپیست نیستیم ”
اکثرا ممکن است این سه شنبه در بسیاری از مقاله ها دیده شود که افراد هرگاه با اوباش مصنوعی ارتباط میگیرند، تنها مواردی را مطرح میکنند که خود از آنها آگاهی دارند. اما موردی نبوده که فردی با هوش مصنوعی صحبت کند که در آن علاوه بر مواردی که فرد آگاهی داشته، موارد دیگری که فردی از آن آگاهی ندارد موردتامل قرار گیرد.