جمهوریت–تبدیل شدن اسلو به نخستین مقصد سفر مجید تختروانچی به اروپا سبب افزایش این گمانهزنی در میان رسانهها شده است که آیا این کشور اروپایی قصد دارد تا تبدیل به ایستگاه تازهای در مذاکرات ایران و تروییکای اروپایی شود یا آنکه نروژ قرار است پلی برای مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم ایران و امریکا باشد؟
«آیا اروپا بار دیگر میانجی ایران و ترامپ خواهد شد؟» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم محمد بیات است که در آن آمده؛ با انتخاب مجدد ترامپ به عنوان رییسجمهور امریکا و در به صدا درآمدن شمارش معکوس در خصوص پایان برجام در پاییز ۲۰۲۵، بار دیگر ژنو، بروکسل و اخیرا اسلو تبدیل به محل مذاکره ایران، تروییکای اروپایی و شاید امریکا شده است.
برخی تحلیلگران معتقدند با بازگشت مجدد ترامپ به کاخ سفید، احتمال تعمیق شکافها میان کرانه غربی و شرق اقیانوس اطلس وجود دارد. از یک سوی جناح جکسونی در حزب جمهوریخواه، بیش از گذشته به دنبال کاهش حضور بینالمللی امریکا و تمرکز روی پرونده چین است. این در حالی است که اروپاییها در میانه جنگ اوکراین بوده و ایدههایی همچون کاهش حمایت امریکا از ناتو و بازگشت واشنگتن به سیاست انزواگرایی میتواند آنها را در برابر روسیه و سایر تهدیدات پیرامونی بسیار آسیبپذیر سازد.
در چنین شرایطی سوال کانونی آن است که آیا آغاز مذاکرات اتمی در اروپا به معنای تلاش بروکسل برای همصدایی بیشتر با ترامپ بر سر پرونده ایران است یا آنکه بروکسل قصد دارد در میانه توافق تهران – واشنگتن تامین منافع خود مانند بازگشت به بازارهای ایران را دنبال کند؟ تصویب قطعنامه پیشنهادی تروییکای اروپایی اخیر شورای حکام مبنی بر اعلام ضربالاجل تا بهار ۲۰۲۵ برای ارائه گزارش در خصوص همکاریهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ظاهر اقدامی ضدایرانی و مقدمهای برای فعال شدن «مکانیزم ماشه» در آینده نزدیک ارزیابی شده است.
برخی تحلیلگران اما معتقدند چنین روندی از سالها قبل قابل پیشبینی بود اما این گمان وجود نداشت که امریکاییها خیلی زود از توافق خارج شده و اروپاییها مجبور شوند تا نقش «پلیس بد» را ایفا کنند. به عبارت دیگر با پایان یافتن زمان تحریمهای شورای امنیت، دیر یا زود ایران و غرب مجبور به مذاکره مجدد برای رسیدن به توافقی جدید بر اساس شرایط جدید خواهند شد اما اینکه این مسیر به صورت مسالمتآمیز یا تنشزا طی شود تابعی از تحولاتی همچون حمله روسیه به اوکراین، جنگ غزه و عدم تمایل دولت وقت ایران برای احیای برجام در دو بازه ماههای پایانی دولت دوازدهم و سالهای ابتدایی دولت سیزدهم است.
شگفتانه این دور از مذاکرات هستهای، تمایل نروژیها برای میانجیگری میان تهران – واشنگتن جهت رسیدن آغاز گفتوگوهای مستقیم و حصول توافق جدید اتمی در میانمدت است. تبدیل شدن اسلو به نخستین مقصد سفر مجید تختروانچی به اروپا سبب افزایش این گمانهزنی در میان رسانهها شده است که آیا این کشور اروپایی قصد دارد تا تبدیل به ایستگاه تازهای در مذاکرات ایران و تروییکای اروپایی شود یا آنکه نروژ قرار است پلی برای مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم ایران و امریکا باشد؟ نتیجه هر آنچه باشد به نظر میرسد دیگر طرفین منازعه علاقهای به پیگیری مذاکرات اتمی از کانال قطر ندارند.
بیان چنین ادعایی در خصوص عمان شاید امری شتابزده و غیرحساب شده ارزیابی شود اما باید به این نکته توجه کرد که دولت چهاردهم و تیم جدید ترامپ سعی دارند تا مسیرهای متفاوتی را برای رسیدن به نقطه توافق امتحان کنند. دیدار مخفی سعید ایروانی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل با ایلان ماسک، وزیر کارایی دولت ترامپ نشان از این تمایل تازه دارد. پس از اسلو، توکیو دیگر مقصد جذاب برای از سرگیری مذاکرات اتمی میان ایران – امریکا است. عباس عراقچی به دلیل داشتن روابط سنتی و عمیق با «ساموراییها» همواره سعی کرده است تا از ظرفیت این قدرت آسیایی برای کنترل تنش با واشنگتن و حرکت به سمت نوعی توافق جدید استفاده کند.
سفر تاریخی شینزو آبه به تهران در خرداد ۱۳۹۸ و دیدار با رهبر معظم انقلاب با هدف ارسال پیام ترامپ، نشان از جایگاه توکیو در مناسبات ایران و غرب دارد. برای ژاپنیها نیز برداشته شدن حصار تحریمهای ایران، فرصت مناسبی برای خرید نفت و استفاده از ظرفیت بزرگترین بازار مصرفی در خاورمیانه خواهد بود. فارغ از آنکه محل مذاکرات جدید ایران و امریکا کدام کشور باشد، جنگ غزه و تداوم بحران امنیتی در خاورمیانه بر تمام مناسبات میان ایران با قدرتهای غربی سایه افکنده است.
رژیم صهیونیستی قصد دارد تا از طریق دنبال کردن یک «جنگ فرسایشی» به تدریج محور مقاومت را در منطقه غرب آسیا تضعیف کرده و توانایی خود را به عنوان بازیگر «امنیت ساز» برای کشورهای عرب سنی و امریکا به اثبات برساند. در چنین روندی هر گونه توافق جدید میان ایران و اعضای شورای امنیت زمینه شکست پروژه امنیتیسازی تهران و برداشته شدن حصار تحریمها از دور اقتصاد ملی ایران خواهد شد. بر همین اساس پیشبینی میشود صهیونیستها هماکنون از طریق ارتباطگیری با «شاهین»های دولت ترامپ زمینه تشدید فشار بر ایران را مجددا فراهم کرده و جلوی هر گونه توافق احتمالی میان تهران – واشنگتن را بگیرند.
نقطه شروع برای اسراییل شریان فروش نفت ایران به چین و نظام تصفیه کشور از کانالهای امارات خواهد بود. تلآویو قصد دارد با کاهش مجدد میزان فروش نفت ایران از ۱٫۹ میلیون بشکه در روز به رقم ۲۰۰ هزار بشکه در روز فشار اقتصادی بر دشمن حیاتی خود افزایش بدهد تا از این طریق بتواند برنامه تغییر نظم امنیتی – اقتصادی خاورمیانه را با قدرت بیشتری دنبال کند.
ذینفع اصلی در تداوم پرونده «امنیتیسازی ایران» در محیط سیاسی – نظامی غرب، رژیم صهیونیستی است. اسراییل سعی دارد ضمن برجستهسازی موفقیتهای اخیر صنعت اتمی ایران در غنیسازی ۶۰ درصد و استفاده از سانتریفیوژهای ۶- IRو ۸- IR، این دستاوردها را تهدیدی برای امنیت منطقه و محیط بینالمللی معرفی کند. از سوی دیگر راهکار پیشنهادی تلآویو برای مهار ایران احیای برجام یا توافقی جدید برپایه اصل کنترل تسلیحات، انتفاع اقتصادی نیست؛ بلکه هیات حاکمه اسراییل قصد دارد به نوعی «پلن بی» علیه ایران اعتبار دارد.
راهکار جایگزین نتانیاهو احیای کمپین فشار حداکثری و ایجاد تهدید معتبر نظامی علیه سایتهای و تاسیسات اتمی کشور است تا از این طریق بتواند جلوی دستیابی ایران به سلاح هستهای را بگیرد. برای خنثی کردن چنین توطئهای و جلوگیری از سنگاندازی تلآویو به مانند مذاکرات احیای برجام در دولت بایدن، تهران باید ابتدا روابط سیاسی – امنیتی با بروکسل – لندن را به حالت عادی درآورده و سیاست تنشزدایی را دنبال کند. در گام دوم دولت چهاردهم باید از این ظرفیت ایجاد شده برای تعمیق ارتباط با عناصر میانهرو در دولت جدید امریکا برای رسیدن به نقطه توافق اتمی نهایت استفاده را بکند.
بیشتر بخوانید:
لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=252698
source