به گزارش سلامت نیوز مسئله رزیدنتها توجه بسیاری از نهادها و مسئولین را در هفتههای اخیر به خود جلب کرده است و بسیاری از آنها در این زمینه اظهاراتی کردهاند. اما به نظر میرسد به مسئله اصلی توجه نمیکنند و ” راهکار”به معنای اهم و فی الاهم دیدن مسائل و اولویت دادن به نکات کلیدی جایی در این بیانات و این ذهنیتها ندارد. کلیدیترین مشکل آن است که علیرغم بار سنگین درمانی بر دوش این بخش از پزشکان، همچنان ایشان را دانشجو و تحت آموزش بهحساب میآورند. نهتنها بار عمده درمان بر دوش دستیاران است، بلکه این موضوع باعث کاهش هزینههای درمانی دولت شده، سیستم را بهنوعی قاعده ناصحیح اما «مفت»، بدعادت کرده است.
با همه اینها سیستم از قبول این نکته که دستیاران حداقل بهعنوان پزشک عمومی صاحب شغلی هستند سر باز میزند. اینکه این سرباز زدن به خاطر ترس از بار مالی بیشتر است یا ناآگاهی از عواقب اخلاقی چنین انکاری معلوم نیست. حتی در آخرین تصمیماتی هم که کمیسیون بهداشت مجلس «برای رفاه حال دستیاران» تصویب کرده بازهم این موضوع به رسمیت شناخته نشده و این مصوبات را تسهیلاتی برای «نیروهای آموزشی شامل دانشجویان پزشکی و دستیاران» قلمداد کردهاند.
تقریباً در دیدگاه همه مصلحان صحبت از کمک هزینه و تسهیلات در همین چارچوب فعلی است و نه تغییری ماهوی در تعریف این دوره. بنابراین به نظر میرسد نکته مهم آن است که ما خط و مرز کار و تحصیل را چگونه تعریف کنیم؟ بیتردید خط و مرزی که مراحل مختلف کار پزشکی را از دوران آموزش جدا میکند همان فارغالتحصیل شدن از دوره پزشکی عمومی و کسب شماره نظام پزشکی است. چرا که همه پزشکان بعدازاین مرحله باید تا آخر عمر کار و آموزش توأمان داشته باشندو بعد از اخذ تخصص هم این داستان پایان نمیگیرد. در برخی مناطق دنیا هر ده سال یکبار مجدداً بورد تخصص میگذرانند. مستثنا کردن بخشی از این دوره بهعنوان تحصیل یک معنای دیگرش هم از رسمیت انداختن آموزش مداوم بعد از تخصص است که شاهدیم در کشور ما بسیار آبکی است. طی دوره تخصص در همه جای دنیا مستلزم آن است که پیشتر بهعنوان پزشک شناختهشده باشید و اجازه «کار» در همان کشور را داشته باشید.
پس این یک دوره کاری است. دوره تخصص تنها یکی از دورههایی است که دارندگان مدرک پزشکی عمومی تا آخر دوره کاری خود میتوانند بگذرانند. آیا باید هرکس که آموزش میبیند را از حقوق محروم کرد؟ در همه جای دنیا علیرغم امکانات آموزشی بسیار و نسبت مناسب هیئتعلمی به دستیار (که در کشور ما درست برعکس است) همچنان دوره دستیاری بهعنوان یک دوره «کار» محسوب میشود و پزشکان دستیار به ازا ساعات کاری خود حقوق و مزایا دریافت میکنند. اما «کار» بهحساب آوردن دوران دستیاری و رعایت تمام حقوق و شئوناتی که بر اخلاقیات «کار» حکم میکند اهمیتی بسیار فراتر از مسائل معیشتی و رفاهی پزشکان دارد. کار بدون دستمزد بیگاری نام دارد و وقتی مقررات قانون کار بر آن حکم نراند بیتردید قوانینی بدویتر انجام آن را امکانپذیر خواهند ساخت، قوانینی بر مبنای سلطه و زور.
همینجا باید گفت انگیزههای آموزشی قوی در بسیاری از جوانان و هیئتعلمی ما از غلبه کامل مقررات بیگاری شبیه به سربازخانهها جلوگیری کرده است و تشبیه بیمارستان آموزشی به پادگان قطعاً قیاس معالفارق است، اما مقصود آن است که اشکالات متعددی که به شکل کار سرسرهای (منظور سلسله مراتبی است که بالاتر ها کارها را به پایین تر ها میسپارند ) دیده میشود و بسیاری مسائل دیگر به دلیل همین مسئله بنیادی است. تعریف دوره دستیاری بهعنوان بخشی از دوره کاری پزشکان و پرداخت حقوق بر اساس ساعات کاری حداقل طبق قوانین و تعرفههای موجود اضافه بر حل بخش کوچکی از مشکلات معیشتی ایشان؛ -مناسبات کاری بین پزشکان را بهبود میبخشد، -اشتیاق به کار عملی در سالهای بالاتر دستیاری را بیشتر میکند، -باعث اشتغال بخش مهمی از پزشکان عمومی میشود، -مشکل صندلیهای خالی دستیاری در بسیاری از رشتهها را که در سالهای آینده دشوارتر خواهد بود مرتفع میسازد، -فاصله عمیقی که در حال حاضر بین کار و تحصیل وجود دارد را میکاهد، بینیازی مالی پزشکان را هم از جنبههای عملی و هم از جنبه ذهنی بهبود خواهد داد که تأثیرات عمیق درازمدت خواهد داشت،
اما از همه مهمتر آنکه؛ اتخاذ شیوهای علمی و مدرن امیدواری پزشکان به سیستمهای اجتماعی کشورشان را بهبود خواهد داد. تنها پس از دستیابی به این اصل اساسی است که میتوان تسهیلات بیشتر ، قوانین کار دستیاری و ارتقا کیفیت آموزش را مطرح کرد