جمهوریت – سیما پروانه گهر نوشت در خبرآنلاین نوشت: سال ۱۳۶۰ دانشگاه آمریکایی استنفورد دانشجویی ایرانی داشت که مدلی نوین برای شبکه های مخابراتی ابداع کرده بود. نام تئوری که وی در دل پایان نامه دکتری خود گنجانده بود، از نام خود دانشجو گرفته شد؛ شبکه های عارف یا Aref Networkings . تئوری که در دهه ۸۰ در آمریکا نظریه ای قابل توجه بود و گفته می شود در حوزه رمزنگاری و اطلاعات کاربرد داشت و به آن استناد می شد.

 ۴۳ سال بعد از آن زمان حالا مبدع این نظریه برای دومین بار بر صندلی معاون اولی ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی تکیه زده است و همچون همه سه دهه گذشته که کار سیاسی را دنبال می کرده، موافقان و مخالفانی جدی دارد. ارزیابی از کارایی و کارآمدی نظریه «شبکه‌های عارف» در حوزه مخابراتی و رمزنگاری کار متخصصان این حوزه است اما «محمدرضا عارف» در دنیای سیاست چه عملکرد و تصمیماتی داشته و چه شبکه ای را ایجاد کرده است؟

از کارنامه عارف چه «شبکه ای» قابل ترسیم است؟

تردیدی نیست که عارف شمایل خاصی از جریان اصلاح طلبی در تاریخ جمهوری است؛ نماد نوعی از رفتار و کنش و سیاست که از بابت آن، برخی او را «سلطان سکوت» و برخی دیگر  «اصلاح طلبی معقول و صبور» می خوانند. از کارنامه عارف چه «شبکه ای» قابل ترسیم است و از این «شبکه عارف» در تاریخ جمهوری اسلامی چگونه یاد می شود؟

دورخیز سیاسی دهه ۶۰ و آغاز سیاستمداری در دهه ۷۰

پسر حاج‌میرزا احمد عارف- از بازاریان سرشناس یزد- که گفته می شود پیش از انقلاب در زمینهٔ برگزاری جلسات مذهبی در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران نقش داشت و یکبار هم توسط کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک نیز دستگیر شده بود، وقتی با معدل ۳.۹۱ از ۴ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد با بورسیه تحصیلی به آمریکا رفت. تمام طول تحصیل در انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا عضو رسمی بود و فعالیت داشت و حتی در دوره ای دبیر انجمن نیز شد.

جایگاه دبیری هم برایش برکت داشت چرا که قبل از سال ۱۳۵۷ که عارف به عنوان دبیر انجمن اسلامی ایران در آمریکا فعال بوده‌، طی نامه‌ای به انجمن‌های ایران می‌خواهد که دختری را برای ازدواج با او معرفی کنند. در پی این نامه، حمیده مروج، که در آن زمان ۲۱ ساله بوده‌ است، به او معرفی می‌شود و با هم ازدواج می‌کنند.

۲ سال بعد از انقلاب عارف به ایران بازگشت؛ بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰ معاونت و از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۲ سرپرستی شرکت مخابرات ایران را عهده‌دار شد و در همین سال‌ها معاونت آموزش و معاونت دانشجویی وزارت فرهنگ و آموزش عالی را نیز بر عهده گرفت.

او بین سال‌های ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶ به عنوان مشاور آموزشی و قائم مقام وزیر در هیئت‌های ممیزه فعالیت می‌کرد. با این وجود چهره کمتر شناخته شده ای در جریان های سیاسی بود. آغاز عمر سیاسی عارف روزی است که به عنوان رییس دانشگاه تهران مطرح شد؛ صبح روز ۲۳ آذر ۱۳۷۳ که محمدرضا هاشمی گلپایگانی وزیر فرهنگ و آموزش عالیِ وقت، عارف را پس از بیش از یک دهه فعالیت در وزرات فرهنگ به ریاست دانشگاه تهران منصوب کرد. انتصابی که سکوی پرش او به جایگاه معاون اولی در دولت سید محمد خاتمی شد.

هواداران عارف عملکرد او در دانشگاه تهران را «عامل توسعه تشکل های دانشجویی» می دانند. مرتضی سرسنگی، مشاور عارف در سال ۱۳۹۸ در گفت و گویی با خبرگزاری ایسنا ضمن تاکید بر توسعه تشکل‌های دانشجویی ، روایت کرده که در آن ایام « عارف با درخواست برخی گروه‌هایی که خواهان جلوگیری از تدریس عبدالکریم سروش در دانشگاه تهران بودند، مخالفت کرده است»

مدافعان این دیدگاه همواره می گویند اگر عارف در حوادث ۱۸ تیر و کوی دانشگاه ریاست دانشگاه تهران را برعهده داشت شاید بسیاری از رخدادها اتفاق نمی افتاد. او خود نیز درباره این موضوع گفته است: «در مورد کوی دانشگاه تهران هیچ کسی هیچ مشورتی با من نکرد، من که نمی‌توانستم بروم و به آن‌ها بگویم می‌خواهم به شما مشورت بدهم! دوستان سابقه من را می‌دانستند و اگر لازم تشخیص می‌دادند قطعاً با من مشورت می‌کردند. در ماجرای کوی دانشگاه تهران اتفاقی می‌افتد و یک تظاهرات چند نفره می‌شود، اما درست مدیریت نشد. این اعتراضات برای توبیخ یک روزنامه بود و باید با تدبیر بیشتری کار می‌کردند که کار به اینجا نکشد»

بر اساس روایت های خود عارف درباره دوران مسئولیتش در دانشگاه تهران، سید محمد خاتمی با پذیرش این مسئولیت مخالف بوده است:«آقای خاتمی بعد از وزرات ارشاد به کتابخانه ملی رفته بود، از آنجایی که نمی‌خواست با مشکلات ریز و درشت روبه رو شوم، به من گفت: به دانشگاه تهران نرو، اگر بروی نابود می‌شوی من هم شرایطم را به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم و خدمت آیت‌الله یزدی هم رفتم و ایشان خیلی تأکید کردند که من مدیریت دانشگاه تهران را قبول کنم»

سیرو سلوک در دولت اصلاحات؛ از ردای وزارت تا مرد «شماره دو » دولت

با طلوع آفتاب دوم خرداد ۱۳۷۶ سرنوشت محمدرضا عارف هم مثل بسیاری دیگر از چهره‌های چپی و خط امامی تغییر کرد. اگرچه عارف نه رفتارهای خط امامی ها را داشت و از اساس مورد پسند آن طیف بود و نه دیدگاه‌های چپی. او حتی در مورد اصلاح طلبی هم قرائت خاص خودش را دارد . همان طور که حدود یک دهه پیش در گفت وگویی با هفته نامه اصولگرای مثلث گفت:« در کل تفکر اصلاح‌طلبی را قبول دارم که آقای خاتمی آن را نماینده می‌کرد و منجر به دوم خرداد ۷۶ شد. اصلاح‌طلبی در داخل نظام و برای پاسداری از ارزش‌های و آرمان‌ها و اجرای کامل قانون اساسی است».

همان سال های دهه ۷۰ تکلیف خودش را با طیف چپ اصلاحات مشخص کرد؛ با پیروزی جبهه اصلاح‌طلب، از چهره‌های موسس جبهه مشارکت انقلاب اسلامی در کنار نام‌هایی چون مصطفی تاج‌زاده، محسن امین‌زاده و محمدرضا خاتمی شد اما یکسال بعد این حزب را ترک و راهش را از «مشارکت» جدا کرد.

او نگاه اصلاح‌طلبی را میانه‌روی و اعتدال می‌داند و می‌گوید در منش اصلاح طلبان و شخصیت‌هایی همچون آقای خاتمی رودررویی با نظام هیچ‌گاه وجود نداشته است. علاوه بر این از خودش و جایگاهش در نظام نیز در گفت و گویی گه سال ۱۳۸۷ با عنوان «خوابیده در آب نمک نظام» یاد می کند:« «نمی‌خواهم کسی من را با رو در بایستی تأیید کند. نمی‌خواهم جریان اصلاح طلب را وادار به تصمیمی بکنم… با ذی نفوذان و بزرگان جریان اصلاح طلب مذاکره می‌کنم و … آن وقت تصمیم نهایی را می‌گیرم. هر نظامی افرادی را در آب نمک می‌خواباند تا در شرایط لازم از آن‌ها استفاده کند، فکر می‌کنم من یکی از آن افراد هستم که در آب نمک خوابیده‌ام. به همین خاطر الان احساس تکلیف می‌کنم و می‌آیم».

با این وجود عارف در مناصب مختلفی در دولت نخست خاتمی فعال شد و به سمت معاون اولی در دولت دوم رسید. در ۲۹ مرداد ۱۳۷۶، حدود دو هفته پس از مراسم تحلیف خاتمی، مجلس پنجم با ۲۴۶ رای موافق از کل ۲۹۰ نماینده به عارف برای تصدی وزارت پست، تلگراف و تلفن اعتماد کرد.

حدود یک سال مانده به پایان کار دولت هفتم، در مرداد سال ۱۳۷۹ و پس از تصمیم دولت برای ادغام سازمان برنامه و بودجه با سازمان اداری و استخدامی کشور برای ایجاد سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، عارف از مقام وزارت پست استعفا کرده و با حکم رئیس‌جمهور اولین رئیس این سازمان شد. دو حضور نخست عارف در حوزه کار تخصصی رشته اش در وزارت تلگراف  و بعد از ان در سازمان مدیریت و برنامه ریزی او را به چهره محبوب رییس دولت و بخش های دیگر نظام تبدیل کرد؛ شمایل اصلاح طلبی بی‌حاشیه یا به روایت خودش گزینه خوابیده در آب نمک.

 شاید به همین دلیل هم بود که  پس از پیروزی مجدد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۰ و خودداری حسن حبیبی -معاون اول رئیس‌جمهور از زمان ایجاد منصب در دو دولت رفسنجانی و دولت اول خاتمی- از پذیرش مجدد این مقام، محمد خاتمی، عارف را به عنوان دومین معاون اول رئیس‌جمهور در تاریخ ایران منصوب کرد. او در تمامی مدت حضور دولت هشتم در پاستور، این مقام را در اختیار داشت. انتخابی که به دلیل کارنامه، رویه و رفتار و شیوه سیاستمداری عارف در قیاس با طیف های دیگر فعال در اطراف سید محمد خاتمی، « فاصله گرفتن رییس دولت اصلاحات از مشارکت» تفسیر شد.

دوران مسئولیتی که گفته می شود پروتکل‌های تشریفاتی ریاست جمهوری  در ان دستخوش تغییر شد و مقام معاون اول ریاست‌جمهوری بیش از دوران حبیبی به فعالیت های علنی پرداخت. در این دوران بود که معاون اول رئیس جمهوری ایران هم رتبه نخست وزیر قرار گرفت و سفر نخست وزیر کشورهای مختلف به ایران با استقبال رسمی و میزبانی معاون اول رئیس جمهوری برگزار شد.

 

تصمیمات مهم عارف؛ ۲ انصراف و بازتعریف جایگاه اصلاح طلبی خود

با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد  در رسیدن موسم سیاه سال های نیمه دوم دهه ۸۰ ، عارف به خانه قدیمی خود یعنی دانشگاه بازگشت و کم و بیش در گفت و گوهایش از رویه و عملکرد محمود احمدی نژاد و دولتش نیز گلایه می کرد. در این ایام بود که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز شد.

 همان سال ها بود که عارف در انتخابات مجلس شورای اسلامی ۱۳۸۶ در اعتراض به رد صلاحیت اصلاح‌طلبان از ادامه رقابت انصراف داد. در آن انتخابات از وی به عنوان نفر اول فهرست انتخاباتی ائتلاف اصلاح طلبان نام برده می‌شد.

کاندیداتوری بعدی اما سال ۱۳۹۲ بود که از چند جهت حساسیت برخی اصلاح طلبان را برانگیخت؛ نخست این که عارف در زمانی اعلام کاندیداتوری کرد که هنوز تکلیف هاشمی رفسنجانی و سید محمدخاتمی برای کاندیداتوری روشن نشده بود، اگرچه او در ابتدای اعلام کاندیداتوری در گفت و گویی اعلام کرد که شرط ادامه فعالیتش در رقابت های انتخاباتی عدم حضور هاشمی و خاتمی است اما این عهد شفاهی برای طیف هایی از اصلاحات کافی نبود.

مساله دوم «دُوز اصلاح طلبی» عارف بود.  بخشی از نیروهای اصلاح طلب نسبت به رویه او در مقابل رخدادهای سال ۱۳۸۸ منتقد بودند و به دو نقل قول معروف او در اینباره نیز استناد می کردند؛ نخست موضع او درباره وقایع سال ۸۸ در زمانی که اعلام کاندیداتوری کرد و گفت که «نباید در گذشته متوقف شد و باید حوادث ۸۸ را پشت‌سر گذاشت» و دوم ارزیابی اش از مساله تخلف یا تقل در انتخابات ۸۸: «در انتخابات سال ۸۸ تخلف‌های فراوانی انجام شد، اما تا سند در دست نداشته باشیم نمی‌توانیم از تقلب سخن بگوییم». این دست از موضع گیری ها باعث شد تا برخی چهره ها و طیف های جریان اصلاحات، رویکرد او  را منفعلانه بخوانند و مدعی شوند که او نمی تواند شمایل اصلاح طلبی برای حضور در انتخابات باشد.

شاید همین دست از انتقادات و تردیدها بود که باعث شد عارف به یکباره مسیر و ادبیات جدیدی برای خود تعریف کند. وقتی خلاف ادبیات محتاطانه قبلی خود، به یکباره به محمدتقی مصباح یزدی تاخت و  پاسخ صحبت او مبنی بر این که « اصلاح طلبان پایگاه اجتماعی ندارند» را اینگونه داد:«اگر اصلاح طلبان پایگاه اجتماعی ندارند چرا از حضورشان می‌ترسند؟» .

همان زمان بود که رویکرد و ادبیات تازه ای در مورد میرحسین موسوی و مهدی کروبی و بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات ۱۳۸۸ در پیش گرفت: «افرادی که در حال حاضر به خاطر حوادث ۸۸ در زندان به سر می‌برند به انقلاب خدمات ارزنده‌ای داشتند و از یاران امام بودند و از همین حیث باید نسبت به آزادی و حل مشکل آنها در انتخابات پیش رو سازوکاری ارائه شود. انتظار داریم که این مساله با حفظ حرمت‌ها و رفاقت حل شود. و امیدوارم با ساز و کار داخل نظام راه حل مناسب و منطقی پیدا شود. دوستان ما هم این مساله را پی گیری می‌کنند.»

سومین راهبرد عارف در آن زمان پیوستن به سیل کسانی بود که سیاست خارجی و هسته ای دولت محمود احمدی نژاد را نقد می کردند:««مذاکرات هسته‌ای به بن بست رسیده ولی چون پرونده هسته‌ای سیاسی شده است باید راه حل سیاسی پیدا کنیم و به نفع ماست که هر چه سریع‌تر این مساله را حل کنیم.»

در نهایت اما زمزمه‌های « تمایل هاشمی و خاتمی به حسن روحانی» جدی و عارف۴ روز مانده به روز رای‌گیری به نامه سید محمد خاتمی پاسخ مثبت داد و از حضور در انتخابات کناره‌گیری کرد. البته در این نامه هیچ اعلام دقیقی مبنی بر اینکه به نفع حسن روحانی کنار رفته است، نکرد.

او در این رابطه با تاکید بر اینکه «امکان نداشت بدون نظر خاتمی انصراف دهم» گفته است: «تنظیم متن بیانیه انصراف با آگاهی کامل همراه بود و با همفکری با سایر همکاران در ستاد انتخاباتی، به عمد نامی از حسن روحانی نبردیم؛ زیرا در صورتی که به طور مشخص از وی حمایت می‌کردیم، مخالفان سیاسی اصلاحات در کشور، بر سر موضوع ضدیت با ایشان به توافق نظر و اتحاد می‌رسیدند و جایگاه ایشان تضعیف می‌شد.»

عارف البته بعد از انتخابات گلایه‌هایی هم از حسن روحانی داشت. او با اشاره به جلسه‌ای که چند روز پس از روز رای گیری با روحانی گفته است «در جلسه‌ای در خدمت آقای روحانی بودیم و دو سه پست مطرح کرد.وزارت ارتباطات، وزارت علوم و معاونت علمی. من برای هر سه پست نفرات مناسب‌تر از خودم را معرفی کردم. این را برای اولین بار می‌گویم تلقی من از این پیشنهادها این بود که آقای روحانی تمایلی به حضور فیزیکی من در دولت ندارد.»

بهارستان؛ فراکسیون امید و هزار داستان

عارف مدتی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، اعلام کرد که نامزد نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم خواهد شد. او در روز سه‌شنبه اول دی ۱۳۹۴ به همراه همسرش با حضور در وزارت کشور ثبت نام کرد و سرلیستی لیست شد که خاتمی «تکرار کرد» که به آن رای دهید؛ فهرست سی نفرهٔ ائتلاف فراگیر اصلاح طلبان که تمام سی کرسی تهران را فتح و عارف نیز بالاترین آرای تهران و سرتاسر کشور را به‌دست‌آورد. با این وجود در رقابت با علی لاریجانی -نفر دوم قم-ناکام ماند و چهار سال ریاست مجلس را به او واگذار کرد.

دوران حضور عارف در مجلس دهم و ریاستش بر فراکسیون امید برایش پر حرف و حدیث است . وی بابت سکوت و انفعال خود طی بخش زیادی از دوران حضورش در مجلس به‌خصوص در طی اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ تحت شرایطی که رهبری نمایندگان اصلاحات را نیز بر عهده داشت مورد انتقادات زیادی قرار گرفت. با این وجود او از عملکرد خود دفاع کرده و کنایه سلطان سکوت را رد می کند:« کجا سکوت کرده‌ام؟ … یک اتفاق مهم را بگویند که ما پیگیری نکرده باشیم. … برای نمونه مادرانی که همسران خارجی داشتند نمی‌توانستند برای فرزندان خود شناسنامه بگیرند. این مسئله مطالبه ای به درازای دو- سه دهه بود که حل شد. … در مورد مسائل آبان ۹۸ و افزایش قیمت بنزین، فراکسیون امید طرحی سه فوریتی داشت البته هیچ‌کس در کشور مخالف اصلاح قیمت نبود اما گاهی چگونگی یک اقدام مهم‌تر از خود اقدام است. جلسه سران قوا و رهنمودی که رهبر معظم انقلاب دادند باعث شد تا طرح سه فوریتی اصلاح قیمت بنزین کنار گذاشته شود».

در فاصله سال های ریاست فراکسیون امید تا امروز که عارف بر صندلی معاون اولی تکیه زده شده بارها و بارها در مورد این برهه زمانی او سخن گفته شده است چرا که آخرین جایگاه سیاسی عارف در بهارستان دهم بود. حالا اما برگ جدیدی در دفتر او باز شده است.

عارف با بلیط سید محمد خاتمی به دولت مسعود پزشکیان رفته است. در دولت هفتم وقتی معاون اول شد جوانترین معاون اول تاریخ جمهوری اسلامی بود و حالا در دولت مسعود پزشکیان ، مسن ترین معاون اول تاریخ جمهوری اسلامی؛ اما عملکرد او چقدر متفاوت خواهد بود؟ آیا عارف به شبکه رفتارهای خود در سی سال گذشته با عملکردش در دولت چهاردهم بخش جدیدی را اضافه می کند؟

باید منتظر ماند و دید.

بیشتر بخوانید:

source