آن قدر که با خودت می گویی ای کاش ما هم به جای این که متعلق به این مرز پُرگهر باشیم در آن جاها به دنیا می آمدیم. علتش را نمی فهمم، شاید به دلیل رسوب همان مثال قدیمی مرغ همسایه غاز است در ذهن و ضمیر مسئولان باشد. شاید هم فکر می کنند آن ها مردمان لایق تری اند و مثل ما قدرناشناس نیستند. شاید هم…حقیقتش را بخواهید پاسخ این سئوال را نمی دانم اما همیشه دلم می خواسته همان نگاهی را که به آن ها دارند به ما هم داشته باشند. همان قدر که در حق آن ها مهربانند و نوع پوشش و گویش و خورش آن ها برایشان اهمیتی ندارد و به صرف همسایگی و یا ظلم ستیزی و مظلوم بودن به آن ها احترام می گذارند.

آقای ضرغامی از جولیا پطرس چنان تعریف می کند که شایسته و بایسته آن بانوی هنرمند است اما همین آقای ضرغامی با محمد رضا شجریان که یگانه موسیقی ایرانی بود چنان تا کرد که حماسی ها با صهیونیست ها نمی کنند. به قول آقای محمد مهاجری: ای کاش شجریان وهابی بود. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران صدای قاریان وهابی که غالب آن ها شیعیان را کافر حربی می دانند پخش می کند اما حاضر نیست مناجات درخشان ربنا را پخش کند. چرا که صاحب آن صدا در انتخابات ۸۸ خلاف آقای ضرغامی و دوستانش عقیده سیاسی دیگری داشت. بله، این جوری هاست که می گویم ای کاش هنرمندان درجه یک و ممتاز ما به اندازه جولیا پطرس در چشم حضرات حرمت داشتند. تازه به ممنوعیت صدای خانم ها در ایران اشاره نمی کنم و نمی پرسم چطور صدای خانم هایی که ایرانی هستند و به فارسی می خوانند حرام است و صدای خانم جولیا پطرس غیر ایرانی و بی حجاب حلال است.

این حرف ها برای هیچ کس تازگی ندارد. دهه هاست که به این تناقض ها و تبعیض ها عادت کرده ایم. چیزی که باعث شد داغ دلم تازه شود ماجراهای اخیر غزه است. بعد از جنگی که در گرفت صدا و سیما در شبکه افق برنامه ای تدارک دید با عنوان به افق فلسطین. برنامه ای که به سرعت مورد استقبال قرار گرفت. این را به اعتبار وایرال شدن تکه هایی از برنامه در فضای مجازی می گویم. حتما دیده اید که در این برنامه هم سئوالات خوبی طرح می شود و هم میهمانان متفاوتی دعوت می شوند. کاری که صدا و سیما معمولا انجام نمی دهد و معلوم هم نیست بعد از پایان جنگ ادامه یابد. چرا؟ حتما باید چنین اتفاق هولناکی برای مردم غزه پیش می آمد تا مسئولان ما اندکی دست از انحصار طلبی و تمامیت خواهی ویژه خویش بردارند؟

البته فکر نکنید با دیدن همین چند چهره ای که سال هاست به تلویزیون راه نداشتند کار تمام است. خیر. تلویزیون خیلی خیلی بیشتر از این ها به مردم و نمایندگان آن ها و چهره های فرهنگی و هنری و سیاسی بدهکار است. به آزادی بیان خیلی بدهکار است. به عدل و داد و انصاف بیشتر از آن چه فکر کنید بدهکار است. به آزادی و زیبایی بدهکار است. در همین برنامه به افق فلسطین جای چپ ها و مارکسیست ها که عمری است بی قید و شرط دارند از حق فلسطینی ها دفاع می کنند خالی است. همان ها که اوایل انقلاب قرار بود در دانشگاه ها حاضر شوند و تدریس هم بکنند اما سرنوشت دیگری برایشان رقم خورد. جای مخالفان حماس هم در این برنامه خالی است. اگر قرار است حقیقتا به بهانه دفاع از فلسطینی ها به احزاب و گروه های مختلف سیاسی تریبون بدهیم تعارف را کنار بگذاریم. نمی شود رئیس دفتر یک رئیس جمهور را به برنامه دعوت کنیم اما از پخش صدا و تصویر خود آن رئیس جمهور بهراسیم. اگر قرار است به انصاف رفتار کنیم نمی شود گفتمان های کلانی را که این روزها شاید نماینده رسمی ندارند نادیده بگیریم. عده ای قابل توجه،‌نمی گویم زیاد یا کم، می گویم عده قابل توجهی از مردم در فضای مجازی یا اصلا مسئله غزه برایشان مهم نیست و یا صراحتا و رسما دارند از اسرائیل دفاع می کنند. این موضوع را نمی توان نادیده گرفت. به آن باید پرداخت و علت و ریشه های آن را بررسی کرد.

از همه مهم تر: این سرزمین در این سال ها بارها و بارها دچار بحران های وحشتناکی شده است. بحران هایی که هنوز زخم هایش تازه است. چرا تا به حال یک بار چنین برنامه هایی به آن اختصاص داده نشد؟ چرا یک بار برای جمع کردن و فهم درست اتفاقات سال گذشته آدم های دلسوز را به تلویزیون نیاوردید تا حرفشان را بزنند؟ آیا مردم حق ندارند در مواردی این چنینی خودشان را با شما غریبه بدانند؟ آیا نمی توانستید در دی ۹۶ و آبان ۹۸ و دیگر موارد این چنینی برنامه هایی از این دست تدارک ببینید؟ اگر حمله صهیونیست ها به غزه می تواند موجب همدلی بین جناح ها و گروه های مختلف سیاسی شود منافع ملی ما ایرانیان نمی تواند چنین بهانه ای را فراهم آورد؟

سرتان را درد نیاورم. برنامه به افق فلسطین رویکرد خوبی دارد. به شرط آن که ادامه داشته باشد. به شرط آن که دایره میهمانانش را گسترده تر کند و از همه مهم تر: به شرط آن که با مردم سرزمین خودش هم همین قدر مهربان باشد.

۵۷۵۷

source