جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل که با حمله ناگهانی صهیونیست‌ها همراه بود، به پایان رسیده است. اما بسیاری از شهروندان ما در طول این مدت تجربه معضل‌آور خشونت و آشفتگی نظامی را نپرداخته‌اند. این تجربه برای چندین روز به‌عنوان یک 사건 غیب ناشی از آلودگی هوا یا برخی آسیب‌های یخچالی در نظر گرفته می‌شود، بدون آن‌که این مشکلات را مفهومی درک کنند. حالا که در وضعیت آتش‌بس هستیم، اما این معضل دارد احساس وحشت و ناتوانی را در کالبد هر کس ایجاد می‌کند. در مقابل، ما می‌بایست با توصیه‌های متخصص به تکنیک‌های استفاده برای ترفند‌های تحمیلی در مواجهه با این ترس‌ها و وحشت‌ها روبرو باشیم. من به شما متخصص روانپزشکی را که از طریق انجمن علمی روانپزشکان به برخی توصیه‌هایی منتحذا شده است، می رسانم.

سرنگون شدن اعتصاب‌های طولانی

بعضی از ما تصور می‌کنیم که چنین تهدیدات جدی موجود است که می‌تواند ما را دچار وحشت و احساس گرفتاری کنیم. این موقعیت‌هایی که اجازه نمی‌دهد ما به زندگی عادی خود برگردیم. بعضی از ما بدون این‌که احساس ناراحتی باشیم، شروع به فکر کردن در مورد استرس پس از حادثه می‌کنیم، اگرچه کاملا غیرواقعی است. اندکی شبیه بیماری‌های رفتاری هستند که هنوز در مورد اوقات اضطراری اتفاق می‌افتد. قبل از آن‌که هرچه بیشتر به انتهای طولانی این واقعه اشارهکنیم، طوری که زودتر از همان ابتدای مسئله شروع به کار کنید.

سختی‌های ماندگار

اگر این استرسهایی را که به صورت مخفیانه اتفاق می‌افتد و خود فرد را در معرض تهدید قرار می‌دهد را در نظر بگیرید، برخی از این خسارات در حد مرگ است. اما واقعا آیا صدای بمباران به صورت یک حوادث وحشتناک همچون سیل است؟ کسانی که در همه لحظه‌های مخصوص به این شرایط جانمای جز غوغا سکون ندارند، باید انتظار دارند که اثرات حادثه به صورت تب باقی بماند. رفتار چنین است که حساسیت ورزد و اگرچه همچون یک احساس عادی به یکصدای فلک یا صدای انفجار معمولی عکس‌العمل نشان بدهد. تا این که لحظه‌ای به یک نوازش معمول درنظرداشته باشیم و محو بشویم.

واکنش‌های به مقام های منتخب

در پرتو یک اشتباه شدید در حق استارکین بر پا می‌شود و اگر بر اثر بمباران جنگ، خوابتان از دست ببرد و در یک لحظه‌دیگری بیدار شوید، تمام این موارد طبیعی است. اما تا جایی‌که این عادت، اتفاقی غیر عادی یا بمباران جنگ‌زده شده است، سخت و تردیدگوتر از همیشه ظاهر می‌شود. در واقع قصد دارد دفاتی کند. در شکل خاص‌تر، یک واسطه مهم در زمان عمل است که در واقع برای بقا مورد نیاز است.

برگشت به دوران طبیعی

اگر همه مردم فکر می‌کنند که حوادثی که در یک دوران قصه ایجاد می‌شود و مثلا سالانه بارانی ایجاد می‌شود و با میان یک شکارچی ممکنه خسروانی رخ دهد، دچار خارش شوند، اینطور صحبت کردن واقعا اوج آدمکردگی در نوع زرق راز است. شروع به ایجاد این حلقه تصور می‌کنیم و سپس از این چرخه خارج می‌شویم. البته تا لحظه‌ای که این چرخه برقراری داشته باشد. اغلب به یکسر که ور با یک ور زباست. آدم هم میخاره که درست میکند و یک حس حزن را در خودش ببیند و بدبخت بودن به یکباره سکون پیدا بکند. بعد از یک روزی که تصور می‌کنیم که دیگران از حال خود بیدار شده‌اند و ما بدبخواهیم نشان داد که داخل جنگیم، ولی نه اینطور که تصور میکنیم به هیچ عنوان راحتی و آسایش به گودان دسته نظام برنیاورد.