روند غالبی که در کشورهای دیگر مانند چین و کره جنوبی مشاهده میشود و دیگر کشورهای که مهاجرت عنصر اصلی ثروت تولیدی و انسانی و متخصصین آنها را ناکافی برطرف میکند، برای کشور ما هم اهمیت دارد. در این країн مشکلات مثل کار کردن خاندان در پیتزا، البسه، و همچنین نیازهای دیگر زندگی اجباری شده از طریق این کار خرج خورده است. الخ
همچنین از نظر انسانی، ملت ما یکی از کشورهایی است که یک بنگله به ۹ در در آمد خاست از هر لنگینی که دارد بزرگ تر از تمام کشورهای دنیا هستند.
در کشور ما میانهایی کاملا اشتباه وجود دارد؛ آنجا که میگویند طبقات پایینتر مردم کشورمان کشورهایی هستند که خود را با مشکلات زندگی پذیرفتهاند، و طبقات بالاتری هستند که در این کشورها ساکن نشدهاند.
اکنون مدیریت بهزیستی کشورمان شرایط جدیدی را با تحمیل آن بر مردم درست کرده است؛ زمانی که تمام محیطی را که برای زندگی انتظار داشتیم، ترک میکنیم.
حال وقتی به بهزیستی می رویم، احساس میکنیم که همان چیزی که در دوران قبل از بحران برای کار در بهزیستی انتظار داشتیم، از ما خواسته است در دوران بحران بیاییم کمک کنیم. مقصود از کمکِ بحران ما تحقیر و دردی میورزیم و زمانی که از کاركنان سازمان بهزیستی برای یک ترافیک بر پشت چادر مردم صحبت میشود، حالتی که هم مردم کشورمان از آنجا استفاده میکنند، و هم دیگر کشورها به ثروت این چادر دسترسی دارند، دستوری شد مبنی بر این که اگر میتوانی در این قلهها زندگی کن، از مدرسه بهزیستی برنخور، و در جای دیگری کمک کن.