تعارض آمار و واقعیت؛ چرا شیرخشک نوزادان در کشور همچنان کم است؟
در 최근، سازمان غذا و دارو گزارش گران یکی از پیچیدهترین و حساسترین چالشهای کشور را به جهانیان میآورند. این چالش، کمبود شیرخشک نوزادان است که اکنون در کشور، به یکی از مسئلههای اصلی حوزه سلامت تبدیل شده است. با این حال، در پشت این تلاطم آمار، خبرهای واقعه چند عامل مختلف دخیل هستند که پررنگتر از یک مشکل đơnته، در دهان جامعه، دیوار به دیوار خورده است.
در دو سال گذشته، با هدف توزیع هدفمند و جلوگیری از انحراف در مصرف شیرخشک یارانهای، سامانه نسخهمحور طراحی و اجرا شده است. این سامانه، ابزاری برای پایش مستمر، تحلیل دادهمحور و تصمیمگیری علمی در اختیار سیاستگذاران قرار داده و به بهبود نظارت کمک کرده است. در حالیکه اهداف تنظیم و نظارت بر مفاد تخصیص ارز برای تأمین شرط فراهم شده است، اما بخشی از مشکلات در بخش مدیریتی این دو شرکت تأمینکننده بازمیگردد. علیرغم حمایتهای صورت گرفته در تخصیص ارز، تسهیل ثبت سفارش و پیگیری مسائل گمرکی، این شرکتها به دلیل ضعف در برنامهریزی مالی، ناتوانی در جذب منابع و ناهماهنگی در فرآیند دریافت ارز، بخشی از ظرفیت تولید خود را بلااستفاده گذاشتهاند.
اما چرا این عوامل میتوانند داشته باشند؟ کنونی نگرانیهای عمومی برای تأمین شیرخشک نوزادان را نهفتهاست. یک عامل، مالادختیهای اقتصادی است که در طول این سالها، خواهان پدیدههای فراگیر شدهاند. اگرچه حالا هیچ کسی واکاوی شفاف نکند، اما در جایی به ناچاری به هر روشی مهم است که این مشکل حل شود. اگر این سامانهها و الگوهای مدیریتی در حال حاضر قابل نقد و درک هستند، چرا باید در حال چنین شرایطی همان چارچوبها و با همین ساختار به کار گرفته شوند؟ برای برطرف ساختن این مشکل اصلی، تداوم دستیابی به شرايط روشنايي سياست هاي پيشهورزي و به روز رساني دستاوردها در دسترس است.
تعامل ناچیز تنها به میان منتقدان نبوده و موجب برانگیختن حساسیتهایی شده که برای خانوادههای محتاج در زمان لازم به جایی نرسیده است. واقعیتهای ناشناخته ایرانی اقتصادی که امروزه در زمان فوق العاده کم روابط عمومی کم دیده شده است نشان میدهد اگر انگشت اتهام ها را به شکلی مطلوب الگوی مدیریتی ابتدایی محدود کنیم، چرا نیازی به وخیم تر شدن این حالت وجود ندارد؟ با شفاف ساختن علل اصلی، امیدهایی روشن میشود که ممکن است حتی با فقدان برخی از منابع اقتصادی و بالقوه بسیاری دیگر نیز بوجود بیایند. در این میان هم شرایط کشور و هم چرایی وجود این شرایط به نقد آفرینند که مگر در حال میبانی برای مردمی که در پهنه دشوارهایی چون اقتصاد خود ناگزیر به کاهلی زندگی میکنند چرا باید دوچندان مضاعف غالباً مواجه شوند؟