آغاز کاهش فعالیت بدنی از 49 سالگی
بسیاری از ما فعال نبودن خود را در سنهای میانسالی مشاهده کردهایم. آستانه کاهش این فعالیت بهمدت 49 سالگی شناسایی شده است. چرا اینطور است؟’
دانشمندان معتقدند این اتفاق به دلیل دگرگونیهایی در بخشهای مغز که ما را در کنترل تکانه عصبی کمک میکنند، رخ میدهد. تیموتی موریس، استادیار فیزیوتراپی، حرکت انسان و علوم توانبخشی، یکی از نویسندگان این مطالعه، میگوید: «ما دریافتیم که مغز میتواند تا حدی تفاوت در رفتارهای مربوط به فعالیت بدنی افراد را پیشبینی کند.»
برای رسیدن به این نتایج، دادههایی که مرکز پیری و علوم اعصاب کمبریج پیشتر جمعآوری کرده بود، به تجزیهوتحلیل رسید. مطالعه شامل دادههای خوداظهاری مربوط به ورزش و اسکنهای امآرآی از مغز شرکتکنندگان بود و از یک تکنیک آماری برای رسیدن به سن کاهش فعالیت بدنی استفاده کرد.
موریس میگوید: «ما تازه داریم میبینیم که نتایج گروههای پژوهشی مختلف به سمت نتیجهای مشابه، همگرا میشوند؛ پژوهشهایی که دقیقا بر بررسی میکنند چه چیزی در مغز پرداختن به فعالیت بدنی را پیشبینی میکند.»
نظریه آنها این است که پیری به تغییراتی در شبکه برجستهساز (salience network) منجر میشود. این شبکه از ساختارهایی در مغز تشکیل شده است که به ما کمک میکند خود را با محیطهای مشخصی تطبیق دهیم و این تغییرات، موجب دگرگونی در فعالیت بدنی میشوند.
شبکه برجسته ساز مغز مسوول شناسایی اطلاعات مهم و ردهبندی ایدههایی است که از «شبکه حالت پیش فرض» (default mode network) ظهور میکنند و از این طریق به بروز خلاقیت در فرد نیز یاری میرسانند.
موریس میگوید: «آنچه در این مطالعه دریافتیم این است که این شبکه نه تنها با فعالیت بدنی در طول عمر مرتبط است بلکه در این ارتباط معکوس، نقش واسطهای ایفا میکند. بنابراین، زمانی که رابطه بین سن و فعالیت بدنی عکس میشود، این شبکه برجستهساز است که در این رابطه نقش واسطه را بازی میکند.»
یکی از موارد دیریکت ورک (direct work) کار در قلمرو کازوویی است. بسیاری از مشاغل یک حداقل بار کازووی پشتیبانی میکنند. اگر این کار تبدیل به مشکل باشد، در جواب تشویق میشود و در صورت مراقبت از کار، مورد توجه قرار میگیرد. در این کار، کارکنان در برقراری ارتباط با کازووی متخصص تغییر میکنند و مشکل را از طریق توسعه یک نقطه تماس میآورند. کارمندان ممکن است به والتکنندگان در مؤسسات مختلف کمک کنند، یا فقط به آنها در جامعه مراجعه کنند.
یک کمک پرستاری در ازای دریافت مزد یك پزشك براي ديگری کار میکند و مي خواهند کاری رو به زندانی کنند. بیمار مدنظر اما فوق العاده خجالتی است. درمانکننده سوال میکند: «چرا بیمارمان خجالت میکند؟ چرا جراحی زیر نظر پرستار مقابل و یا نسخه دادن به پرستار از سر پرستار گذشت؟»
بیمار دچار تحرک كم است، و هنوز در چنان وضعیتی است که همان عمل دست به دست پرستار میدهد. پس پرستار نه بیمار، نه پرستار مربوط را میشناسد. از اینرو پرستار رنج خجالت بیمار را تشخیص میدهد. اگر چه چنین یک دوره اجتماعی-چشماندازِ تحولی را رد میکنیم، با این حال، حالت این اجازه را میدهد که در محلی، که پزشک و پرستار به بیخبری مرجعی را استعاره پیدا میکنند، پرستار به اعتماد به نفس خود سخت باز گردد. رگه پرستاری همین است که پزشکان انسانی را هراسان میکند. عصر پزشکان-جولین بارترز- الطب؛ ترجمۀ آیدین آغداشلو، نشر نی، 1391.
درحالیکهٔ هر تغییر در هر مهارت از وابستگی بیش از حد آن مهارت به دانایی افراد مواجه است، رهایی از وابستگی به افراد پتانسیل کار را بیشتر نموده است.