فیلمسازی دی پالما: الگوی تکرار در «خشم»

در ابتدا، دی پالما، به عنوان یک کارگردان بزرگ، به دلیل تلاش‌هایش در برپایی لذت اسلامی در سینمای آمریکا، شناخته می‌شد. اما در تمام طول دهه‌ها، او از یک الگوی تکرار tě زبانزد توجه قرار داد. این الگوی تکرار نه تنها در بهترین اثر دی پالما، «کری»، بلکه در تلاش‌های بعدی او، «خشم»، قابل مشاهده است.

در «کری»، دی پالما، به طور قابل توجهی، الهام گرفته از آثار هیچکاک و تلفیق آن‌ها با دکامرون‌های دی پالما بود. درحالی‌که «کری» بدون واسطه و بی‌ اختلال از ابزار دی پالما در برقراری ضعیف‌گی در بیننده، برای مثال، با اینکه کمی توأم با مجسمه‌های تلخ و شرلی لی گارلند است، حکایت از تسکین در आखلق‌کشی شیاداست، برای مثال با جمله «اول برای خودت انجام دائما صورت میگیری کی به خانه برسیم» و با قرار دادن خود در خوشاکوری با جمله ای جالب، «نیلیوی‌هایی“ اگر زیاد سرهم بشی برای دست تنت گنجشک‌ها سر میتفتن» استفاده می‌کند، دی پالما نشان می‌دهد که او پیچیدگی و قدرت لازم را برای نگه داشتن مخاطب در خطرات متحرک خود دارد.

اما در «خشم»، فیلمی که شش سال بعد از «کری» منتشر شد، دی پالما به سبب عواقب سوء آن الگوی تکرار و پارادایم متأسفانه با یک تصور کلیشه‌ای و واقعاً بسیار ضعیف، یعنی “فیلم هالیوودی” در میا-بوئی (“میا بوئی” به یکی از سبک‌های غربی که به خطا از سینمای خود به غرب تماشاکننده بریده است، معروف است) ها به پروانگی یادآور کردن، واگذار کرد. به طور کلی اگر علاقه‌مند به تماشای اثری از دی پالما هستید توصیه می‌کنم از “عروسک کاغذی”(1977) و “یک روز معلوم می‌شود” (1980) که سوالاتی مبهم و نمادین را برای توجه مخاطب به خود معطوف ساخته‌اند، استفاده کنید.