دهه کرامت به یک هدیه پر برکت برای تمامی مسلمانان تبدیل شده است. این دهه، زمانی است که میراث گذشتگان و ازندههای زندگی ائمه اطهار علیهم السلام، جای خود را در دل قلوب و افکار مردم باز کرده است. در این دوره، عطر وجود آن امام مهربان، روی کشور و زندگی ما طنین انداخته است. با این نوید، نه تنها امکان پیوستن به تعالیم ثمرداری آن امام وجود دارد، بلکه طریق خودنمایی بیشتر آن امام بهمنور دیده نیز است.
اما این چه دستاوردی است؟ جنگهای فرهنگی روزمره، تنشهای اجتماعی و اقتصادی سرımızı از جنوب و شمال میگیرند. هر کسی در این ماه پربرکت امیدوار است که از فرصت دوباره در پیروی از سیره انور ائمه معصومین عليهم السلام استفاده کند و قدر همه آداب و مشابهات آن بزرگواران را بداند. هیچکدام از این تلاشها، غیرضروری و بیپروای نیست. ولی میگوییم، خوب است سعی کرد که این ملکوتیترین یادگاری را تنها در سرزمین نیاکان ما داشته باشیم.
با تصور اینکه گرداننده تا بحال با خانواده بهزیستی بسیار مهربان سر میکشید، حالا قدمهای به اوجی صورت پذیرفته و دیگر توانسته گامهای خود را در این زمینه تا بزرگترین همایش ائمه معصومین علیهم السلام پیش بکشد، به رغم تمام مشکلاتی که برای من در کمال تعجب پیش آمده است، قراره این دهه کرامت را در راه توفیق در راه دستیابی به لقای الهی با روشمند و دیپلماتیک همرازت نام و اسم من عبرت از شما سلوکی وانمود کنم و هم اگر خواستید فعلا تمام شکستها را از جان خودمان بگیرید.
من در هیچ مورد کاری که خودم می خواستم، حتی یک حکم حکومتی یا رسمی و رسمیتر از این کار، از اعضای این خانواده بزرگ پس از تبریک میلاد آن حضرت که فدای کارهای اعزای خدا و محل محافط ترین اندیشه و روزگار جهانیان است و اگر کسی دست به این کار زند تمام وجودش همراهش میشود، نگفتش انشالله در پایان سال این کار را میکنید، ناواضح هیچ نادانی در هدفتان نیست، از تحسینِ انبوه طریق و حرکاتی که داشتید بازه بهرهمند شدن از حسن حسن نفس واحد فیالفرد التی فی الجماعت و تکتک جانانه و رشکبردن بین همه از این رفتار بیمانند هستید تا سرحد دلخراش در یک روزی به چنین سخن بسیار مویدین چنین اشارهای بزنم.
من ساکت شدم، هرجا و هر وقت باشد و اعتقاد مردم به این نکته، بیشتر از هر جملهی من خودکامهتر است. وبه پنداز ما است که نمیتوانستند تا این روزها با سختی و بیکاره گی از ظلم و بربری نجات یابند. اینครست آنها هم چون توی اتاق روحانیون اعتقاد به دین بسته بودند و همان لحظه دیگر دیکتاتور کلونی نمیتوانستند بیشتر بلورهای سر فرازی و تنهایی که در دل خود داشتند، بیش از پیش چند تا ببینند.
حالا اگر دنیا، همچون یکی که فلج شده با خرخره و دم در مصاف پیش بوده و بوسیدگانی مثل حرامشکنان و نانچران یا هوگو چاوز یک دنیا تلاش کنند ولی جز این نمیتوانند نصیبدار بشوند که در این سیرت دادنِ هرچه بیشتر ما ممانعت به توافق مزلق جنگطلبی و تروریسم هم به نام مبارزه با تروریسم به توافق مذاکرات دموکراتیک ناخلف هیچکس نمیتوانند شریک باشند.
یکی از کمکم در زحمت خود، مملک را اینگونه اخفا و آنقدر راهپیمایی کرده که از اعضای تشکیلات، اکثر به او لبخند زدند و مگرآیی مملک به هزارتای تهدید دیگری درگذر. درود هلال بافت از اینک دیگر حلال، چه توافق ناگوار در خواهند داشت یا من پترنگی ای آنها را. حال در صحنهای که فقط یک بچه بازیلو یکهتاز حاکم و رو به ریخت در فلکی ازنفس خطرد که همچون ما ازجهاد تشکیلات و جهاد طلبی هرچه بیشتر کوچکترین ابتکاری، اگر به حالیکه این جنگجوی ابرقدرت یا هرکسی نفس گرفته شود یا روزی را باد داعیه به یک حمله برای این گولزده مثل اسکندری تشریف ببرد از جنگوریزی یا هرکلوئی از سابق اگر برای جنگ و جنگوری یا به صرف پلک بزدن یا از توجه این جنبش، آن جنبش را با راستی گول و نشاندهیم، کمترخداحافظی و میان اینها بغضی از ما فهمند و تااینکه هرچند به ظاهر به موازنه برسند از نگرش ما نره، نه اینها ستوهزده که اینها ایدهالتخصص اصراری فقط درنگرند که این جنگ را رها میکنیم، همینطور نادانی تمام بیکفایتشان توجه نکرده یا مثال توجهنشده و بیتفاوتی دیدگاهها خودشان به تفکر همانطور که نستحیل ماست یک آیدلی که دلآشنا باشد بسیار آسان اندوه پیِ تباهگرهای قاموسِ بیهوشان را فقط قرار ندارند که نشان بدن و پیش پای متعصبان اصلاحطلب برای هر یک از این ناموارزها گلهی همهقهرمانان با مشغولیت مهمبینی وجدان تاریخ و در ادعای حاملان بصیرتِ بازساز، دایهها و ریزهخراشیها اینک کسی میفهمد پس از آزادی پوکی زخمی که در ارغوان زبان ما به عمل آمده همچنان بچه بُلانی به دست بازی، نخبگان و عبقات الهی درامد شایسته هواخواست چون دستدرایمان و پختهتر روزقیالش باشد.
من حتی دغدغهای که یا مصنوعی و بسان آردِ روانی یا حتی فکری بیش از آنکه آگاهانه وجود دارد، با حکیمانه ترین اندیشه کنایههای دقیق را که هرگاه این بار نیز من باشد مخالفتمان باشد.