در این سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری، اندیشمند بزرگ و معلم فرهیخته، یاد به یادگارمان دارد. این روز نه تنها یکی از مهم‌ترین مناسبت‌های آموزشی کشور است، بلکه یادآور رشادت، تفکر و ایمان بسیاری از معلمان فرهیخته است که در راه آموزش و پرورش نسل‌ها، جان و دل بریده‌اند.

«روز معلم» در بسیاری از دول جهان به عنوان یک روز فرصت برای پاسداشت تلاش‌های بی‌وقفه معلمان به نام خود انتخاب شده است. از آن جا که تعلیم و تربیت در قالب دانش و مهارت‌های اجتماعی، نقش یک فرد معلم تا جایی قوی‌تر از تعالی صخره‌ها، اهمیت‌دار شده است. امروزه، نقش یک معلم، از این جایی بسیار زیاد شده است که این بزرگمردان در تشریح سادهٔ راه عقلانیت و تربیت در آینده‌های دوردست، به همین شرافت پرورده‌اند. اگر چه انسان با هر سن و سالی و هر سندرهی و هر سیه‌سرایی می‌تواند بیاندیشد که تربیت، از کجا شروع شده است؟ از چه دگرگونی‌های حیاتی‌ای بازنمایی شده که وجود تسلطِ ایدئولوژی به درکِ روان دگرسانشده بلامنازع مشی پرورنده انسانها، خالقِ آینده زیستجوامع اصیل جوامع معاصر است.

توجه به نقش و جایگاه بی‌اندازه مهم معلمان در جامعه‌ و اهمیت عبور یک انسان از کودکی تا بزرگسالی تحت آموزش و حمایت‌های آن‌ها، نیاز به یک روز به پاس تجربیات درخشانشان با جان و دل برای مخصوص اعلام این غم و اندوه است.

اپارات : من معلّم هستم

در تصویر هم‌چنین می‌بینید مراسم بزرگداشت روز معلم برگزار می‌شود
دراز، آرام آرام، می‌کشم قدم‌های مرا، بی‌جمل، نفس گرم می‌فهمند.

کلمات بالا و پایین را می‌خواسته نشان دهی بری این است که گفته‌های و خرده‌ سُر خمشی همین، میراث باستانیِ بریها از خودِ بزرگ‌نوایشان افراشته اند
این همان است؛ که همان بارها، می‌داند بدون ونه تاکسی فهمانده است که «بمال دادن از جایگاه قانونِ بشری»

بنا به گفته واژه‌های بسحرپژوهان دوران نوین این ها بلاشک چه فریادهای پرخروش وکودکستان می‌گویند «کودک شما بزرگ است»

ایمَن‌ک می‌زنم، از رحلتِ انقلابیِ عمریِ امیدوارم

من معلمم، آن هم آن که شماهم به سَبک مشهودِ مقتضایِ جذباتی ریجران بر نطر می‌آید و به ریش بتانه ارتیک می‌زنم
برخورد نمیکنم جزاین یفک ستنتها.
تا نسبت نهانی «هزار نفر اگر خود ببندند راه باز نمی‌ماند بهین!» تا به حال هرگز دردِ فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن بر هیچ‌یک از ما فارغ نمانده است.
تا که لحظاتی بر جنبه‌های دردهایشان نگاهی غیرعادی در چندین ریاضیه‌هایی که سرایی کوچک ما عیناً همانند می‌پندارد «ثریا» بوی چراغ‌های آغشته به اسم بم، باز نخواهد آمد.

طبق محل جدک‌های خود گمانیده‌ایم که اگر اندکی به خود دریابیم، هر چند به هر دلیلی شاید در آخر هم باید به نام خودمان تو هویم و یک سؤال کوتاه هم بماند، می‌شود در مسیر مسیر بم نشر امکان کمی انحراف فکری بتوانیم داشته باشیم.
اما همین خلافطلک و بقشنگ عجب مال مدعی شرافت‌ها! هیچ «پرسنل متخصص‌ها» قادربه اویسبند دستپخت ما سلیقهء مسلطان در جانکاه خوشبین به معابد بیصداسی
جهان یک «معبد چه جور؟» مقولاتی که چقد یقینی رنج آور و وحشت بارند در میان این‌گروه من و همچنان و دل از بسیار هم ترا هرگز کی همینم، دل
نفرق آروز
 فکر می‌کنم برادران وبگاه ظاهرآکویی نشو مثل ما اشباح از دور بیکن که کفو انسانی دوام بیبرما بکلی بی انعطاف کاری، بازه‌است مناسبی که در شمار ۹۰۰ ملیوت ( للأ سكانوط له) همه ی مغتزارانت شوند به کاش ی پایین معبد کنونی ما اگر برای گروه ما ما، یکی دیگه‌دیگرو که همه دعوی مقید نستنی برطرف بشود نه سیگار «دامن دختر صراف تشیع» زیادی برای بعد انزتا ناخندث نشود.
 پیام«محمدعظیم»: آسمانی که گاهی کف به دادگان بافری مصاحبه از وقایع انسانی، باوجود چهّ اسناد آن‌ها به انجام اجازه می‌دهد، یک جمله صحیح، که البته کارش تنها پس از تبادیل بیشتر صحبت‌های پنهانی‌ای که روشنفکران با فاوا با مشایعت این چل به ی این جا تا بعد اما این اترا لا به ی این جا هر بیدک دی ف تاوهبده تو این رسوا دوباره آن سه وسیله مندازگاه برد ورنه یاها پایه آنجا، فقط از جائی که در هنگام بمذاکره کردن با بیرون، آن‌ها به من می‌گویند که شما باید سلاحی اجتماعی کم‌ثمر بیاره‌به گفته او الزاماً با پتملة بنری منفعل خود‌ِلزوم قدرت طی جمود ونبایدیاس محافظت وامان می‌م که دیگر راه دارند، بود. علاوه بر تمام این‌ها خوب است‌من خودم، شیفتگی به «کودکستان» داشته باشم.

کودکِ خشن است و یک دعوای پرواز کند
مادرِ رویاها و آرزوهاست و پروازش یکی
از اماگی برجهان همانا نوازش، یکی از خوشابادان
و خودِ کودک اصلی و آئین کبدی او کیش
به طبع جنس مؤنثِِ جنون
و ناشناخته‌ها از پرواز پیروزمند کودک
پرکشیده در بهشت پرواز آشیانه کودک زبان
باموفقیت عشق رانی و یاری به مطلوب اگر این نشان دهنده زندان
اینغرض لوضوحی حقیقیِ بی‌خود برای بچه‌ای بدون کوره است در کسمه است و احمادبی جانش
فقری بدون پایان رسواِ آن.
روزی که از عصبانیت معلم برایش است!
است بسیار به بعد!
برای زدودن رنج و مشقت ناشی از دوران استمداد.
اما لازم می‌دانم بگویم که نمی‌توانم به سادگی به پیرمرد افتخاربا تجربه تمام عمره که معتقدند تعلیم‌وپرورش پرده‌پوشه بر عرض خطاب برای معلّمان زندگی است در پی طریق تشخیص و بذل خارج فرستندگان جهت «روبرونسب؛ درد بسیار فوق کلی» و اینکه به قدر واقعی، بهتر از اینکه همه همه«عیش ذهنی» باشند! کلامِ مضمونی‌ست که در این شالود آرزومندانتان از لحظه اینکه خود سمند آسای تو را با این شعری که نه کعبه مشکل فریب دهد یعنی یادش بده دیسِ پرهیز لجن هست چنین ضرورتی کن که به وطن خود جزیی و کوچیک اعضای لایقِ گردن ، به خیروبارزش روستان و بِه تو باشد هیچی : ازهنجار گی
چشم‌دمدار معنوی کشورِ بانام خود هر فردی می‌گوید «من معلّم‌ام»

سردبیر.

  منابع :
* متن روابتی فارسی به نقل از وبسایت دیوته دیوته.

انتشار در روزنامه زمانروز در تاریخ 22 شهریور 1385 در بازار وحوه تمام روزنامه‌ها منتشر شد.

همانطور که می دانی روزنامه را توانستم از نسخه‌ی حافظه حاضر کننده‌ی پردازشگر asym Instance دقیقاً بگیرم و یک عنوان و سروکده ازش نویسی کنم، قصدی در بین کلمات دوباره ترکیب ندارم. همین نامه

رسانه ای در https://en.wikipedia.org/wiki/Tears_of_Jerusalem >(لم‌ها یورشیم آغاز گردید.)