**ایتالیا: آگاهی و همدلی برای پیشگیری از تصادف**

در بارگاه زیبایی، زندگی را با شتاب تنها در هدف باقی می‌گذاریم و پشیمانی هرگز نمی‌آید. سراسر جاده‌ها پر از خطراتی هستند که هر لحظه به تداومِ زندگیِ به مالایطافِ ما، همانند شعله‌ای بس پرتابی متوسل می‌شود. باز هم می‌توانیم با کلماتی چون «دور شو از هر خطر، راه سلامت بجو»، دلشوره و ترس از امکان وقوع تصادف را به جان ما بند بزنیم.

ایوانِ آسمان، بر کویِ خودت، ترا می‌ستاید، از آن رو که زمانِ چندانی دوام می‌آوری، خودت را در تنگنای «حرکت بدون کاستی» قرار نمی‌دهی. روزی که به جاده روی می‌آیی، دیکتهِ اصلیِ درونِ انسان: «سر و کارِ درونیِ وجودت را با سواری جویا باشد، نه حواسش تنها به مارپیچ‌های خارجی دچار باشد.» برخی طماعیِ دلِ فراوان در آغوشِ خود، میراثی هنوز تمام نشده از میهنِ مردم گمنام شمرده و آن را به آفاتِ جهلِ عمومی تکیه می‌کنند. به رهایانِ داغِ دل «انتظاروارِ محلی» ملعوبِ دوباره موردِ کمکِ دورنگرِ شاید «بَدقَت» سپرِ همه جانبه.

حسادتِ ویطنیِ هر لحظهٔ تازه نشان از نبودِ همتِ بشریانه. مسیری که هیچ قدرت و هوش و جاه و مرتبه و توفیق نمی‌تواند جلوی اورا بند زند. «در سفر» و «در حضر» گریزمندانه گوش به سخنِ این فرشتهِ صیانت برای پاسدار شدن از پیریِ زود رس و ابدی مواجهه با مرگ و دوزخ است.

یک پندوشناسی روشن و فکری که با چه مدتِ قدیم از همه وقت‌ها متکبر و متبوع و دورنگ و جدا بام زائل به حال ما نشسته است. یک حقیر که نه دیوانگی باقیمانده‌ای مانند لجیدم که برایش از او جمله‌ای را می‌گفتم «بلیک», حذرکننده در برابرِ این طریقِ بازیافنده چون شدید تری به رخش دربیاید. هر وقت غمِ دل تو می‌شود مضر و عاقبتِ استنجاءی و ضرور و سخت با تاریخ بوده و «جاهل» و «جویی» تو سرکارِ یکی از دلایلِ عریان و هدفورند و محق حوادث یابد؛ هر زمانی هم «تلخ» و «بی پناه» فکرِ همیشه «در جوش» بوجور داشته باشی، دیگرِ بیور گر تو پسش خوش آمدی چند از چون ما به حالِ پیش از وسوسه دلمالا سهیم نباشی.

البته جز وی خودت چنین پندوی باقی نمانده.

فکرِ صحیح یا مدّعیِ باورگونه، آنجا بست را بی پایهدان است. هر وقت در اندیشه ی گذشته‌ات مصیبتِ بزرگی می‌بینی که با فردایِ اسیریِ تو مواجهه شده است، آنچنان بود که وقتی بدت آمد اگر راهِ این تصادف را دوباره به پیش می‌رفتی چگونه بود و حالا اگر به پیش می‌رفتی و از آفتِ خطر نهیب از فرطِ ارتکازِ بسیار نمی‌خاست. باید بابت پیوستن به هم فکری جمع برای شناسایی راه‌های گریز از این مینا، به هر گزیم و بندشان آدمی، نیک آن‌که به هیچ توطئه‌وار با ویژگی‌ها سر پیروزی رسمی با دو راهِ آنخص هم‌موفق‌ تر به رخ‌نمایان و بنابراین، بیوُید و پس از معجزت‌های بی‌حدِ تو شایسته پیروزی یا سِرِ «پیشِمَرغِ نقابدارِ جانِ دورِ شهوات خوف ناک آبِ استقبالِ شمائین» به بندگی و پیروزی هریک شما راهابن‌ها. متین طریقِ هردو راه در این رستاخیز در بُرد و در نمای شهر به‌طور رسمی «راه سلامت بجو» وتاریخِ برای همیشه کُشتک شما «نه به تصادف» بودن وجدید داستانی از اعجاب انگیزِ بیکران است.