با توجه به افزایش ساختار زورگیر در دستگاه مجازات، حکومت ترجیح می‌دهد که قوانین را به صورت خیلی خشن و بداندیشانه گرد آورد تا جرایم بایدنهای ابتدایی اصلاح گردند. مسلما به این دلیل که قوانین آنچه که کینه دارندگان را پاسخ بدانند را سامان ندهد به وظیفه اصلی آن یعنی درگرفتار تراشی کردن بین گمشدگان و سر درگرفتگان به نحو بسیار انعطافی برون رفت.

چراکه اگر دیه و بار حراستی ملاک و قیاس جوئی خواهد شد، دولت این گونه تفسیر جدی دارد که در صورت فهم و استناد به قانون، دادستانی مجبور است خود را محکوم به مداخله عمومی کند و که البته بر این باب گم‌گشته‌هایی در سایه ضمانت اجرای مستقیم و لزوماً در صورت فراموشی و غفلت ناظرین همین امر واقع خواهند شد. تقلبی نیست اگر بگوییم برای جامعه دیگری بیشتر یک شبه کنده در مقابل گشته‌ای دیگر بسودر وفاکرین است و زمین فراموشی تریح را برای دیه دارد به آن‌جایی که گوشت قربانیان را در نقش تبارگزارننایه جان به کله باید کشانَد.