به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جام جم، دهه شصتیها یک نسل خاص در جامعه ایرانی به حساب میآیند که منشأ بسیاری از تحولات مثبت و چشمگیر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… در جامعه هستند. اما گاهی دهه شصتیها را که اواخر دهه ۵۰هم در آن گنجانده میشود،«نسل سوخته» خطاب میکنند. چون برای این دهه همه چیز با نوع خاصی از سختی پیوند خورده بود.
نسلی بودند که تجربه جنگ، بمباران، آژیر قرمز و پناهگیری در زیرزمینهای نمور را پشتسر گذاشتند، پشت میزهای سه و چهار نفره نشستند و درسخواندن در کلاسهای شلوغ ۴۰ و ۵۰ نفره را تجربه کردند، با امکانات حداقلی تربیت شدند، برای ورود به دانشگاه زیاد پشت کنکور ماندند، برای پیداکردن شغل، مدتزمان زیادی معطل و بیکار ماندند و بعد هم وقتی زمان ازدواجشان فرا رسید، بیش از هر نسل دیگری با تاخیر و سختی مواجه شدند. حالا هم به روایت آمارها، بیشترین میزان دختر و پسرهای مجرد در این دهه هستند که البته همه همچنان امیدوار، پویا و پرتلاش مشغول به کار و ادامه زندگیاند اما همچنان در انتظار تشکیل خانواده و رسیدن به استقلال. چندی است معضل تجرد بهخصوص دختران این دهه باعث شده که مسئولان و رسانهها از آن با عنوان «بحران» نام ببرند. البته وضعیت ازدواج دختران دهه شصتی در روستاها بدتر است و بخش قابلملاحظهای از دختران این دهه از قافله ازدواج جا ماندهاند و حتی نسبت جنسی برخی روستاها زنانه شده است. با تمام اینها به نظر میرسد هیچکس به فکر رفع معضل و بحران این دهه نیست و چارهاندیشی اصولی و موثری نمیشود!
آنچه که درباره دهه ۶۰ اتفاق افتاد
وقتی تحولات جمعیتی دهه ۶۰ را بررسی میکنیم میبینیم با وجود آنکه بهطور معمول تعداد موالید دختر و پسر در این سالیان برابر است اما تعداد دختران از پسران پیشی میگیرد. دکتر شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس در این زمینه میگوید: بهدلیل اینکه در جامعه ما همسنگزینی مبنای ازدواج نیست و معمولا فاصله ازدواج بین پنج تا هفت سال است، براساس همین اختلاف سنی ازدواج، مردان دهه ۶۰ علاقهمندند با دختران دهه۷۰ ازدواج کنند. ازطرف دیگر چون ما دراین دهه باپدیده پرزایی یاانفجار جمعیت روبهرو بودیم، بیشتر دختران دهه۶۰ باید با پسران متولد دهه ۵۰ یا ۵۵ ازدواج میکردند درحالیکه میزان موالید در دهه ۴۰ و ۵۰ پایین بود اما در دهه ۶۰ به یکباره موالید افزایشیافت؛ بالطبع ازآنجا که تعداد مردان دهه ۴۰ و ۵۰ برای ازدواج با خانمهای متولد دهه ۶۰ کمتر بود، در نتیجه تعادل بین تعداد مجردین دختر وپسر بههمخوردواصطلاحا «مضیقه ازدواج»اتفاق افتاد. ازطرف دیگرچون در فرهنگ خانوادههای ما ازدواج دختر با پسری که کوچکتر از خود است پسندیده نیست و با افزایش تجرد دختران این دهه مواجه شدهایم.
دکتر سیدحسن موسویچلک، مددکار اجتماعی معتقد است کاهش فاصله سنی نشانه خوبی در تغییر فرهنگ ازدواج است. شاخصی که در برخی موارد باعث تاخیر در ازدواج شده است. پذیرفتن همسنگزینی برای برخی افراد آسان نیست اما باید این موضوع در جامعه جا بیفتد، همانطور که در بسیاری از کشورها این موضوع را داریم. همچنین محدودیتهای انتخاب در میان دختران، برخی از دلایل عدم تمایل آنان به ازدواج است. محدودکردن امکان انتخاب برای زنان با هدف آنکه آمار ازدواج بالا رود، جامعه را در درازمدت با فساد زیرپوستی مواجه میکند و دلیل اصلی آن هم کمبودن امکان انتخاب است.
نگاه متفاوت دهه ۶۰
دهه شصتیها نه نگاه نسل قبل خود را بهطور کامل قبول دارند که نوعی زندگی سنتی بود و نه میتوانند معیارهای نسل بعد خود یعنی دهه ۷۰ را بپذیرند که همه چیز را آسان میگیرند. این دهه در میان سنت و مدرنیته گیر افتاده و دچار معیارهای انتقالی شده و با مشکل مواجه هستند. دهه ۷۰ آنقدر موضوع را ساده گرفته که میبینیم حتی طول عمر ازدواجهایشان یک تا سه سال است. از آنسو دهه شصتیها آنقدر معیارهای بالایی برای ازدواج دارند که بهسختی انتخاب میکنند.واقعیت این است که دختران دهه ۶۰ در آن زمان، تعداد بالای جامعه دانشگاهی را به خود اختصاص دادند، بنابراین سطح سلیقه آنها نیز ارتقا پیدا کرده، درحالیکه پسرانی در این مقطع سنی بودند که به دانشگاه راه نیافتند و شغل مناسب و از نظر معیشتی سطح بالایی نداشتند. دستهای از این پسران که دارای موفقیتهای تحصیلی، شغلی، اجتماعی و مالی بودند در همان زمان ازدواج کردند و آنهایی که هماکنون در تجرد بهسر میبرند همچنان کمبودها و مشکلاتی دارند که بازهم از نظر دختران مجرد این دهه قابل پذیرش نیستند. آندسته از پسرهای مجردی هم که به مقام و رتبهای رسیدند و حالا تمایل به ازدواج دارند راغب هستند که با دهههای ۷۰ و ۸۰ ازدواج کنند. از سوی دیگر برخی باورهای غلط هم به چالش ازدواج دختران این دهه دامن میزند. مثلا اینکه دختران دهه شصتی نمیتوانند بارداری موفق یا فرزندان سالمی داشته باشند؛ باور غلطی که دکتر زهرا شکرالهی، از متولیان و مسئولان حوزه زنان و خانواده در مورد آن چنین واکنش نشان میدهد: «در جامعه ما اینطور تبلیغ شده زنی که ۳۰ سال را رد کرده باشد، بچه عقبافتاده و معلول به دنیا میآورد، یا اینکه ممکن است بچهدار نشود. این ترس باعث میشود که حتی مردی که در دهه ۴۰ یا ۵۰ است دنبال دختری بگردد که زیر ۳۰سال یا ۳۵ سال باشد. درصورتیکه خانمها میتوانند تا ۵۰سالگی بچهدار شوند.»
کمتر شدن روابط همسایگی
براساس گزارشها و پژوهشهای انجامشده و بررسی عوامل افزایش سن ازدواج جوانان نشان میدهد مهمترین عامل فرهنگی در تأخیر ازدواج جوانان، پیدانکردن همسر مناسب است. بنابراین کمک به خانواده و فرد در انتخاب همسر از سوی نهادهای ذیربط ضروری است.
یکی ازنکات قابل توجه این است که ما قبل ازدهه۶۰ ارتباطات پررنگ خانوادگی و فامیلی با عمه، عمو، دایی، خاله و دورهمیهای زیاد میان خانوادهها داشتیم، اما بعد از آن کمرنگ شد. در گذشته واسطهگری در ازدواج رخ میداد و خویشان و اقوام جوانان را به یکدیگر معرفی میکردند، جامعه کوچکتر، روابط چهرهبهچهره و گسترده بود اما با بزرگشدن شهرها روابط کاهش یافته و شناخت افراد از یکدیگر کم شده است.
از نگاه دکتر شکرالهی، کمترشدن روابط فامیلی و همسایگی هم بر ازدواج دهه شصتیها اثرگذار بود، از آن دهه به بعد حرفزدن و پرسوجو درباره ازدواج تبدیل بهنوعی دخالت و فضولی در امور شخصی شد، واسطهگری و معرفین ازدواج به کنار رفتند.
با تمام اینها عدم توجه به این گروه از مجردان که جمعیت آنان کم نیست میتواند در آینده مسبب بروز بسیاری از مشکلات و آسیبها و همچنین اختلالات روانی برای این گروه شود که بار آن بر دوش جامعه خواهد بود.