به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد، یکشنبه دوم دی ماه، چهلمین روز درگذشت دکتر مسعود داوودی؛ پزشک و جراح بیمارستان یاسوج بود. دکتر داوودی شامگاه 21 آبان امسال با شلیک گلوله و ضربات چاقوی برادر یکی از بیماران بستری در این بیمارستان به قتل رسید. قاتل در توجیه اقدام خود گفته بود که دکتر داوودی را با هدف انتقام و به دلیل قصور در نجات جان برادرش کشته است.
طی دهه اخیر طبق اخباری که از سوی مراجع رسمی یا از زبان کادر درمان منتشر شده، هجمه همراهان بیماران به پزشکان، پرستاران، بهیاران و تکنسینهای اورژانس در اقصا نقاط کشور افزایش یافته است. اخبار نشان میدهد که برای مهاجمان، جنسیت کادر درمان اهمیتی ندارد و در لحظه هجمه کلامی یا فیزیکی، فقط میخواهند خشم حاصل از تصور به قصور خدمتدهنده درمان را با مهلکترین ضربات یا رکیکترین کلمات تخلیه کنند.
مرداد امسال، حمله همراه یک بیمار به یک پرستار زن در بیمارستان شهرستان الیگودرز خبرساز شد. طبق اعلام سازمان نظام پرستاری، همراه بیمار ضمن فحاشی به پرستار به سمت او حمله کرده و با فشردن گلوی پرستار، او را به آستانه خفگی رسانده بود. طی سالهای اخیر، مسوولانی از وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی و سازمان نظام پرستاری و سازمان اورژانس، این هجمهها را محکوم کرده و خواستار برخوردهای بازدارنده با مهاجمان شدهاند که البته به دنبال شکایت قضایی قربانیان، دستگاه قضایی هم محکومیت کیفری برای متهمان درنظر گرفته ولی تهاجم کلامی و فیزیکی به کادر درمان، همچنان هر از گاهی خبرساز میشود و به نظر میرسد احکام محکومیت کیفری هم فاقد بازدارندگی کافی است.
محمد شریفی مقدم، دبیرکل خانه پرستار دلیل تداوم تهاجم فیزیکی و هتاکی به کادر درمان را متوجه نارضایتی مردم از وضعیت ارائه خدمات درمانی و خشم اجتماعی برآمده از نارضایتی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میداند اما بعد از ذکر مصداقهایی از مجروحیت غیر قابل جبران پرستارانی که با ضربات چاقو یا پنجه بوکس مضروب شدهاند، میگوید که حتی نارضایتیها و خشم اجتماعی در عمیقترین شکلش هم حضور مسلحانه در یک مرکز درمانی را توجیه نمیکند. شریفی مقدم اشاره میکند که اگر وزارت بهداشت به وظایف خود در حمایت حقوقی از کادر درمان به درستی عمل میکرد، شاید برای پرستاران و پزشکان و باقی خادمان حوزه درمان این دلخوشی ایجاد میشد که اگر حین ارائه خدمت، آسیبی ببینند، حامی و مدافعی برای حقوق پایمال شده خود دارند که طبق مصداقهای موجود، ظاهرا چنین نیست چون در اغلب مواردی که کادر درمان بر اثر تهاجم همراهان بیماران مجروح و مضروب شدهاند، جای نماینده حقوقی نظام سلامت در صحن دادگاه خالی بوده است. حالا سوال مهم این است؛ کدام اقدام بازدارنده، در چه زمینهای و از سوی کدام نهاد اجرایی میتواند تعداد و شدت حملات کلامی و فیزیکی علیه کادر درمان را به حداقل برساند؟
حدود یک دهه است که اخباری از توهین کلامی و هجمه همراهان بیماران علیه کادر درمان بیمارستانها میشنویم. بدترین خبر را هم حدود دوماه قبل شنیدیم وقتی دکتر مسعود داوودی، جراح بیمارستان یاسوج توسط برادر یکی از بیماران بستری در این بیمارستان به قتل رسید. دلیل این رفتار همراهان بیمار با کادر درمان را چه میدانید؟
البته وقایع یاسوج را باید از بعد فرهنگی و جغرافیایی بررسی کرد چون حدود یک سال قبل هم یکی از پرستاران بیمارستان جلیل یاسوج بر اثر حمله مسلحانه یک بیمار بهشدت مجروح شد و حدود 10 سال قبل هم در بیمارستان همین شهر، یکی از همراهان بیمار با پنجه بوکس چنان ضربهای به چشم پرستار وارد کرد که چشم پرستار را تخلیه کردند و پرستار، یک چشمش را از دست داد. به نظر میرسد که خشونت علیه کادر درمان در یاسوج، بیشتر از باقی شهرهای کشور است اما در یک تحلیل کلی میتوان گفت که یکی از دلایل افزایش هجمه مردم به کادر درمان، نارضایتی بابت نامناسب بودن خدمات درمانی است چون گرانی دارو و کمبود پرستار و کمبود پزشک در بیمارستان میتواند باعث خشم مردم شود. اما دلیل دیگر، خشم اجتماعی است. مردمی که دچار خشم اجتماعی هستند، در مراجعه به بیمارستان و مرکز درمانی، خشم خود را بر سر پزشک و پرستار به عنوان در دسترسترین افراد تخلیه میکنند. بیمار در مراجعه به بیمارستان با خرابی سیستم گرمایشی یا کمبود ویلچر یا پاسخدهی نامناسب آزمایشگاه مواجه میشود و در حالی که خرابی سیستم گرمایشی یا کمبود ویلچر یا پاسخدهی نامناسب آزمایشگاه، تقصیر پرستار نیست ولی همراه این بیمار، به پرستار اعتراض میکند چون برای این فرد خشمگین، پرستار، در دسترسترین فرد است. آنچه تا به حال شاهد بودهایم، نیروهای در صف شامل پرستاران، رزیدنتها و پزشکان عمومی، بیشترین قربانیان ضرب و شتم توسط همراهان بیماران بودهاند چون بیش از سایر نیروهای بخش درمان در دسترس مردمند و بنابراین، خشم مردم بابت ضعف مدیریت بیمارستانی بر سر این قشر خالی میشود.
مردم ممکن است از کیفیت خدمات درمانی ناراضی باشند یا خشم اجتماعی داشته باشند. بعضی جامعهشناسان، افزایش خشونت اجتماعی و نزاع در جامعه ایران را به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ربط میدهند. حدود یک ماه قبل هم، سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که سالانه 700 هزار پرونده نزاع در کشور تشکیل میشود. ولی پرستار و پزشک هم شهروند این جامعه هستند و حتی بیشتر از مردم، مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را تحمل میکنند و علاوه بر تحمل این مشکلات، از فشار کار و دستمزدهای ناکافی و توهین و ضرب و شتم مراجعان هم دچار آسیب میشوند. آیا بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که در جامعه ایران هم بیسابقه نیست، مجوز و توجیهی است که یک مراجعهکننده به بیمارستان، به پرستار و پزشک و بهیار حمله کند و به روی او قمه و چاقو بکشد و با پنجه بوکس مضروبش کند؟ آیا محیط بیمارستان محل جای قمه و چاقو و پنجهبوکس است؟
بحرانهای اقتصادی و اجتماعی این هجمهها را توجیه نمیکند. امروز 50 درصد هزینههای سلامت از جیب مردم است که البته رقم بسیار زیادی است ولی مردم نمیدانند که پرستار بیمارستان هم باید با حقوق 12 یا 15 میلیون تومانی زندگی کند و بنابراین، پرستار هم دچار خشم است ولی در کشور ما، کادر درمان همیشه مظلوم بوده چون به پرستار و پزشک آموزش دادهاند که همیشه حق با بیمار است.
بعضی پزشکان میگویند اگر کادر درمان یا نگهبان و مامور حراست بیمارستان، در مقابل رفتار خشونتآمیز همراهان بیماران واکنش مشابه داشته باشند، حق شکایت و درخواست دیه برای مراجعهکننده محفوظ است درحالی که عکس آن، جز در صورت پیگیری قضایی صادق نیست. اگر پرستار و پزشک توسط همراهان بیماران مورد ضرب و شتم قرار بگیرند آیا امکان شکایت و مطالبه حق ندارند؟
معمولا روسای بیمارستان و دانشگاه علوم پزشکی، حمایت لازم را از پرستاران قربانی هجمه فیزیکی همراهان بیمار ندارند و شکایت و پیگیری قضایی را به خود پرستار محول میکنند.
ظاهرا در مورد پزشکان هم با شرایط مشابه مواجهیم چون سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت در مواجهه با هجمههای فیزیکی و کلامی همراهان بیماران علیه پزشکان، از بیمار و همراهانش حمایت میکنند.
این یک رویه اشتباه و ناشی از ناکارآمدی نظام سلامت است. در حال حاضر، در نظام سلامت ایران، حدود 400 هزار نفر نیروی صف شامل پرستار و بهیار و ماما و بهورز و پزشک و نیروهای هوشبری و اتاق عمل و تکنسین اورژانس و رادیولوژی مشغول خدمت و در حال انجام ماموریت وزارت بهداشت هستند چون ماموریت وزارت بهداشت و وظیفه حاکمیت، ارائه خدمات بهداشتی درمانی و تامین سلامت مردم است. در کنار نیروهای صف، حدود 200 هزار نفر شامل ریاست و حراست و امور مالی و مترون بیمارستان و رییس دانشگاه علوم پزشکی و مسوولان ستادی وزارت بهداشت، موظف به حمایت حقوقی از نیروهای صف هستند تا این نیروی صف، قادر به ارائه خدمت باشد ولی امروز چنین حمایتی از نیروهای صف وجود ندارد و مصداق بارز این وضع هم این است که اگر یک پرستار یا پزشک یا ماما از همراه بیمار کتک میخورد، به دلیل اینکه از سوی نیروهای پشتیبان حمایتی دریافت نمیکند، باید برای پیگیری قضایی و ثبت شکایت از ضارب، مسوولیت و وظایفش در محل بیمارستان را رها کند و البته، پرستاران و پزشکان هم حوصله چنین پیگیریهایی را ندارند. بنابراین از شکایت صرفنظر کرده و نسبت به حملات کلامی و فیزیکی که متحمل شدهاند، رضایت میدهند.
بارزترین نمونه از جای خالی حمایت وزارت بهداشت از نیروهای صف را در نحوه مواجهه با اعتراضات مدنی پزشکان در پاییز 1401 و اعتراضات صنفی پرستاران در یک سال اخیر شاهد بودیم. طی یک سال اخیر که اعتراضات صنفی پرستاران شدت گرفت، وزارت بهداشت نه تنها هیچ حمایتی از معترضان نکرد بلکه در واکنش به احضار و توبیخ پرستاران معترض سکوت کرد. 4 آبان 1401 هم به دنبال حملات گروههای خاص به تجمع مدنی پزشکان در مقابل سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ و ضرب و شتم پزشکان، وزارت بهداشت هیچ حمایتی از پزشکان مجروح و مصدوم نداشت و در مجموع، در قبال آنچه برای پرستاران و پزشکان اتفاق افتاد، سکوت کرد. آیا گزارشهای همکاران شما مصداقهای بیشتری از این واکنش انفعالی وزارت بهداشت دولت سیزدهم دارد؟
در ماههای آخر دولت سیزدهم، شیفت پرستاران معترض تغییر کرد؛ پرستاران معترض، توبیخ و تهدید و تعلیق شدند، بخش خدمت یا حتی بیمارستان محل خدمت پرستار معترض را تغییر دادند و معترضان به هیات تخلفات دانشگاه احضار شدند. طی 4 ماه اخیر و در دوره وزارت آقای دکتر ظفرقندی از شدت و تعداد این برخوردها کاسته شد ولی هنوز هم با اعتراضات پرستاران برخورد میشود اگرچه که حجم برخوردها بسیار کمتر از دولت سیزدهم است. در دولت سیزدهم، بیشترین برخوردها با پرستاران معترض از طریق هیات تخلفات اداری دانشگاههای علوم پزشکی صورت گرفت در حالی که این هیاتها، سیستم اطلاعاتی یا قضایی یا خارج از دانشگاه نیستند ولی با این حال شاهد بودیم که همین هیاتها در شهر تهران 12 پرستار معترض دانشگاه علوم پزشکی تهران را به دلیل اعتراض صنفی و نارضایتی از رقم کارانه به مدت 6 ماه تعلیق از خدمت کردند و برای یک پرستار هم حکم اخراج صادر شد و البته نظام پرستاری و معاونت پرستاری وزارت بهداشت هم هیچ مداخله و حمایتی از پرستاران تنبیه شده نداشتند. در کاشان، کرمان، کردستان و کرمانشاه هم شاهد بودیم که پرستار معترض را با شیفتهای اجباری و محاسبه غیبت و ارجاع دو نوبت غیبت شغلی به هیات تخلفات اداری دانشگاه علوم پزشکی، تنبیه میکردند و بنابراین، در اغلب نقاط کشور، توبیخ و تنبیه به دلیل اعتراض صنفی به یک رویه تبدیل شده بود.
در دورههای مختلف شاهد بحرانهای سیاسی و اجتماعی بودیم و به خصوص، جنگ 8 ساله و سالهای بعد از آن، مردم را با بحرانهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به خوبی آشنا کرد و طی سه سال اخیر هم، بحرانهای سیاسی و گرانی و تورم و مشکلات معیشتی به بالاترین حد خود رسید. باتوجه به سابقه 30 سالهای که در خدمات پرستاری دارید، در آن دوران هم شاهد اینگونه اتفاقات بودهاید؟
سال 1368 پرستار بخش عفونی بیمارستان امام بودم و یکی از بیماران ما پسر 15 سالهای بود که باید داروی خاصی را در رگش تزریق میکردم. یک روز، همراه این پسر به بخش آمد و وقتی از او خواستم از اتاق بیمار بیرون برود تا دارو را تزریق کنیم، مشتهای بیوقفهاش بر پیشانی و گیجگاه من فرود آمد و شدت ضربات مشت در حدی بود که همه چیز در مقابل چشمهایم سیاه شد و برای مدتی، بیناییام را از دست دادم. به یاد دارم که در همان زمان هم، هیچ کسی از من حمایت نکرد و با وجود آنکه پزشکی قانونی به من 20 روز طول درمان داد، با پای خودم به دادگاه رفتم و از ضارب شکایت کردم و به محض احضار به دادگاه، با حکم قاضی بازداشت شد.
باز هم این سوال را میپرسم. چه دلیلی دارد که همراه یک بیمار با قمه و چاقو و پنجه بوکس وارد اورژانس بیمارستان شود؟
هیچ دلیلی ندارد. چنین رفتاری، نشاندهنده ضعف سیستم حمایتی از کادر درمان است. من به سوال شما جور دیگری جواب میدهم. آیا این همراه بیمار میتواند در بانک یا شهرداری یا اداره پلیس چنین رفتاری داشته باشد؟ بنابراین، آنچه در اورژانس بیمارستانها و از همراهان بیماران علیه کادر درمان شاهدیم، ناشی از ضعف مدیریتی وزارت بهداشت است به این معنا که بخش پشتیبانی و حمایتگر که موظف به حمایت و ایجاد محیطی امن برای ارائه خدمت درمانی است، وظیفه ذاتی خود را به درستی انجام نمیدهد.
البته وزارت بهداشت، ابزاری برای برقراری امنیت ندارد و باید از نهادهای برقرارکننده امنیت مثل نیروی انتظامی و پلیس کمک بگیرد. آیا منظور شما این است که وزارت بهداشت باید برای حضور نیروی امنیتی و تامینکننده امنیت درخواست بدهد و اگر چنین درخواستی ارائه شده ولی امنیت کادر درمان تامین نشده است؟
قطعا عوامل متعددی در این زمینه دخیل است و تقصیر متوجه یک نهاد نیست. یکی از مقصران این وضع، خود وزارت بهداشت است که هنوز کمبود پرستار را جبران نکرده و بنابراین، در بخش اورژانس که باید 5 الی 6 پرستار مستقر باشند فقط دو پرستار خدمت میکنند.
کمبود کادر درمان میتواند عامل ضرب و شتم و توهین کلامی همراهان بیماران باشد؟
کمبود کادر درمان، مهمترین عامل نارضایتی است چون کمبود پرستار باعث کاهش رسیدگی به بیماران میشود.
با توجه به اینکه اغلب هجمه به کادر درمان، در اورژانس بیمارستانها اتفاق میافتد، معمولا یک پزشک مقیم در اورژانس حضور دارد ولی شمار پرستاران اورژانس باید چه تعدادی باشد؟
استاندارد شمار پرستار در اورژانس، یک پرستار بهازای 5 بیمار است. با توجه به اینکه در اغلب اورژانسها، بخش مراقبتهای ویژه هم وجود دارد، بهازای دو الی سه بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه، باید یک پرستار فعال باشد درحالی که هماکنون برای 10 الی 15 بیمار بستری در اورژانس، یک پرستار اختصاص میدهند. بنابراین، مهمترین دلیل نارضایتی بیماران اورژانس، کمبود پرستار است و البته در مساله کمبود پرستار هم، وزارت بهداشت مقصر است. اما قصور دیگر متوجه منفعل بودن حراست فیزیکی بیمارستانهاست به این معنا که وقتی همراه بیمار با قمه وارد اورژانس میشود یا همراه بیمار، پرستار را کتک میزند، حراست فیزیکی بیمارستان، بدون مداخله فقط تماشا میکند.
آیا این حراست فیزیکی باید مداخله کند و در مواجهه با یک فرد قمه به دست، یک کشته یا مجروح به تعداد قربانیان اضافه شود؟
خیر ولی وظیفه حراست فیزیکی جدا کردن طرفین دعوا و جلوگیری از درگیری و مجروحیت و مرگ طرفین دعواست چون در چنین اوضاعی، نیروی انتظامی هم دیر به صحنه میرسد. دلیل دیگری که میتوان برای این هجمهها برشمرد، کمبودهای بیمارستانی شامل کمبود دارو، کمبود تجهیزات و دردسترس نبودن پزشک است که در این موارد هم باید به قصور وزارت بهداشت اشاره کنیم.
بعضی پزشکان طرحی که در محل خدمتشان مورد هجمه همراهان بیماران قرار گرفته و مجروح شدهاند، میگویند که باید شخصا برای پیگیری قضایی و شکایت از ضارب یا فرد هتاک اقدام کنند چون در برخی مناطق کشور، فرهنگ خویشاوندی و قومی غالب است و مسوولان دانشگاهها که اغلب هم نیروهای بومی همان مناطق هستند، به جای حمایت از پزشک و پرستار طرحی و غیربومی، ایشان را وادار به رضایت و انصراف از پیگیری قضایی میکنند.
به همین دلیل تاکید میکنم که در مرحله اول، واحد حقوقی وزارت بهداشت موظف به دفاع از کادر درمان است و در مرحله دوم، دستگاه قضایی هم باید مقررات سختگیرانهتری برای ضاربان کادر درمان وضع کند و حتی به پروندههای مشابه زودتر رسیدگی شود و در مقابل ضاربان و خاطیان، شدت عمل به خرج بدهد.
طی سالهای اخیر، پرستاران و پزشکانی توسط همراهان بیماران با سلاح سرد مجروح یا تهدید شدهاند و آبان امسال هم یک پزشک در بیمارستان یاسوج با سلاح گرم به قتل رسید. حمل سلاح سرد و سلاح گرم در کشور ما، مشمول مجازات مشخص است و بنابراین، قوه قضاییه در برخورد با ضاربان کادر درمان بلاتکلیف نیست و نیاز به دستورالعمل سختگیرانهتر ندارد چون قانون در مورد حمل و بهکارگیری سلاح سرد و گرم صراحت دارد.
تاکید ما این است که قوه قضاییه، رسیدگی به چنین پروندههایی را در اولویت قرار بدهد درحالی که در این سالها در بسیاری موارد شاهد چنین اولویتی نبودهایم. البته اخیرا در نشستی با معاون پیشگیری از جرم قوهقضاییه به ما اعلام شد که رویه دستگاه قضایی پیشگیرانه است.
چندی قبل یکی از مسوولان دانشگاه علوم پزشکی یزد گفت که قرار است برای نیروی حراست و کادر درمان، دورههای آموزش دفاع شخصی و آموزش مهارت رفتاری برگزار شود و این اعلام، معنای تجهیز در مواجهه با هجمههای احتمالی را داشت. آیا صنف پرستاری اقدام مشابهی برای تجهیز فیزیکی پرستاران انجام داده است؟
5 ماه قبل، تفاهمنامهای با پلیس پیشگیری امضا کردیم که طبق این تفاهم، پرستاران با رقم بسیار اندک میتوانند افشانه و باتوم تلسکوپی و شوکر بگیرند. در زمان امضای تفاهم، پلیس پیشگیری به ما گفت که اقدام مشابه با خاصیت بازدارنده و پیشگیرانهاش، برای نظام مهندسی موثر بوده چنانکه تا پیش از این تفاهم، برخی مهندسان خانم که به عنوان مهندس ناظر به ساختمانهای در حال ساخت میرفتند، در مواردی، با آزار کارگران مواجه میشدند ولی بعد از تجهیز به باتوم یا افشانه، آزار و اذیتها تقریبا صفر شده است.
حالا این تفاهم به چه مرحلهای رسیده؟
غیر از دو نفر، هیچ کدام از پرستاران از این تفاهمنامه استقبال نکردند.