کلیه فیلمهای ژانر وحشت دارای یک هسته یا کنش مرکزی است که بیننده را به سمت پایان هدایت میکند. در اکثر موارد خصوصا گونه روانشناختی آن وجود ترس و دلهره برای موفقیت فیلم کافی نیست؛ در واقع سکانسهای وحشت زا باید حول محور یک کنش مرکزی سازمان دهی شوند. هر چه فیلمساز بتواند کنش مرکزی را دقیق تر و جذاب تر پرداخت کند به دلیل همذات پنداری بیشتر به بیننده ترس و دلهره ای عمیق تر وارد شده و در نتیجه در غایت آنچه فیلمساز به دنبال آن است (ایجاد ترس در مخاطب) موفق تر خواهد بود.

“دو مبلغ مذهبی جوان بنامهای خواهر بارنز و خواهر پکستون که برای کلیسای “عیسی مسیح مقدس آخرالزمانی”، فعالیت می کنند به خانه یک مرد میانسال گوشه نشین، بنام رید که از کلیسا درخواست مبلغ مذهبی کرده، مراجعه میکنند. رید آنها را به داخل خانه دعوت کرده و به آنها اطمینان می دهد که همسرش در حال تهیه کیک پای بلوبری است. آنها شروع به بحث در مورد مسائل اعتقادی کرده و رید سعی میکند افکار دو مبلغ جوان را با سوالات خود به چالش بکشد. اما کم کم مشخص می شود رید نیتی ورای یک گفتگوی مذهبی و اعتقادی دارد؛ به طوریکه دو مبلغ جوان بشدت احساس خطر می کنند. ولی زمانی از نیت شوم رید با خبر می شوند که دیگر دیر شده و توان فرار از خانه رید را ندارند…”

فیلم مرتد را می توان به دو بخش تقسیم کرد و فیلمساز با ترکیبی از دو گونه فیلمهای ترسناک روانشناختی در بخش اول و گونه اسلشر در بخش دوم تلاش کرده با یک کنش اعتقادی مذهبی فیلم خود را بسازد.

متاسفانه بخش اول فیلم بسیار کسل کننده و طولانی است و حقیقتا تحمل فیلم را دشوار میکند. برای کسانیکه با فیلم های ترسناک آشنا هستند از همان سکانس آشنایی دو مبلغ جوان با مرد میانسال مشخص است که مرد میانسال خوابهای شومی برای آن دو دیده ولی فیلمساز بدون ارائه اطلاعاتی در تلاشی مذبوحانه و با نادان فرض کردن بیننده، مدام به دیالوگها شاخ و برگ میدهد. به بیان بهتر همه ما میدانیم که قرار است رید بلایی سر آن دو بیاورد ولی چه بلایی را نمی دانیم در نتیجه رفته رفته دیالوگها حوصله سر بر میشود. این در حالی است که فیلمساز باید با دادن تمام اطلاعات و ایجاد تعلیق، اضطراب و استرسی را که آرام آرام وجود دو مبلغ جوان را میگیرد همزمان به بیننده منتقل کند.

در بخش دوم فیلمساز با یک حرکت غافلگیر کننده با استفاده از عناصر فیلمهای اسلشر از سوی رید، کمی به ضرباهنگ کند فیلم سرعت می بخشد. ولی در این بخش فلسفه بافی های رید ناگهان تبدیل به خزعبلات می شود و بالعکس، خواهر پکستون که سکوت کرده و کمی هم خنگ می نماید ناگهان باهوش شده و رفته رفته تمام معمای فیلم را حل میکند. فیلمساز انقدر خود را در بخش اول درگیر دیالوگهای چرت و پرت رید کرده که یادش می میرود شخصیت نمی تواند ناگهان تغییر کند و بیینده باید سیر تحولی او و چرایی آن را ببیند.

در مجموع فیلم مرتد برخلاف تعریف و تمجیدهایی که از آن شده نمیتواند کنش مرکزی را پرداخت کرده و ما با فیلمی کسل کننده و حوصله سربر روبرو هستیم؛ که سازنده آن نه میداند چه میخواهد بگوید و نه چگونه بیننده فیلم را بترساند.

پایان/

source