سینمای وحشت از ترسهای ما بهره برداری می کند. وحشت موثر وحشتی است که از بدوی ترین ترسهای ما بهره میگیرد. ناشناخته بودن، ناتوانی، بیگانگی ، غیرانسانی بودن و مرگ. هدف فیلمساز این است که بیننده از بیخ و بن آشفته و پریشان شود و با همذات پنداری با شخصیت اصلی حس مصیبت زده را به او القا شود. حال ترس هرچه جهان شمول تر، همذات پنداری بیشتر و حس وحشت موثرتر.

در این میان افسانه ها و قصه های بر گرفته از باورهای عامیانه مردم (فولکلور) به خوبی توانسته به فیلمسازان این ژانر کمک کند تا حس همذات پنداری بیننده را بیشتر کنند؛ که سینمای ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست.

“محترم و اسماعیل، مطابق یک سنت خانوادگی، از کودکی برای یکدیگر در نظر گرفته می‌شوند تا در جوانی با هم ازدواج کنند. پدر محترم، هنگام به دنیا آمدن محترم و خاک کردن جفت او، با دیدن جنی در پشت بام خانه، نگران آینده محترم می‌شود. سال‌ها بعد در تابستان ۱۳۴۲، شایعه‌ای راجع به زلزلهٔ در تهران بر سرِ زبان‌ها می‌افتد. شهر تخلیه می‌شود. محترم در راه بازگشت به خانه، جنی را بر پشت بام خانه‌شان می‌بیند و دقایقی بعد در چند متری خود در آشپزخانه با جن روبه‌رو می‌شود که با صدایی وحشتناک به سوی او می‌آید…”

فیلم شب بیست و نهم جز فیلمهایی است که سوای ژانر آن فیلمساز تمام تلاش خود را کرده است فضای فرهنگ ایرانی در آن بشدت رعایت شود. همین مساله همذات پنداری بیننده را بسیار بالا برده و زمانی که عنصر ترس قرار است بر فیلم غالب شده و با فیلمی ترسناک روبرو باشیم به خوبی میتوانیم حس حال فیلم را درک کنیم. به دیگر سخن بیننده چه اعتقادی به عنصر وحشت زا و ماجراهای حول زوج محترم و اسماعیل داشته باشد چه تمام آنها را خرافی بداند بدلیل فضای کاملا ایرانی فیلم بخوبی با شخصیتها ارتباط برقرار میکند.

انتخاب مکان فیلم در خانه ها و محله های قدیمی (که البته در زمان ساخت فیلم چندان هم قدیمی نبود) نورپردازی خوب در بخشهایی که قصه در شب میگذرد، و تاکید بر ناشناخته بودن عنصر وحشت زا تا انتهای فیلم به خوبی توانسته وحشت را تا انتهای فیلم حفظ کند. در این میان موسیقی بسیار خوب مجید انتظامی این وحشت را مضاعف کرده است.

اما آنچه به فیلم لطمه زده گنگ بودن هویت عنصر وحشت است در زمانیکه فیلمساز قرار است هویت او را آشکار کند. در همان سکانس ابتدای فیلم وقتی محترم به دنیا می آید پدر محترم عنصر وحشت زا را در بالای پشت بام همسایه میبیند. سال های بعد و پس از بدنیا آمدن دختر محترم مجدد همین اتفاق تکرار شده و دقیق در همان نمای ابتدای فیلم ما شاهد حضور عنصر وحشت زا هستیم. در انتهای فیلم اینطور القا می شود که عنصر وحشت زا، عاطفه دختری است که در همسایگی خانه اسماعیل و محترم زندگی میکند؛ که اولا عاطفه در بالای پشت بام همسایه پدر محترم چه کار میکند؟ ثانیا با توجه به سن نزدیک عاطفه و محترم، عنصر وحشت زا در سکانس ابتدای فیلم نمی تواند عاطفه باشد!

در یکی از سکانس ها عنصر وحشت زا زمانیکه محترم در خانه پدری رخت پهن میکند بی سروصدا از بالای دیوار همسایه به حیاط خانه سرازیر شده و محترم با دیدن او ترسیده و به زمین میافتد این درحالی است که فاصله محترم با مادرش به یک متر هم نمیرسد. باز این سوال مطرح می شود که اگر عنصر وحشت زا همان عاطفه است چطور میتواند به این راحتی و بدون هیچ سروصدایی وارد خانه شده و ناگهان غیب شود!

در سکانس پایانی فیلم نیز شوهر قبلی عاطفه به اسماعیل میگوید “من اولین قربانی این زن نیستم، این زن از روزی که بدنیا آمد یک شیطان بود” این جملات گنگ بودن هویت عنصر وحشت زا را چند برابر می کند. منظور از اولین قربانی چیست؟ و یا از روزی که بدنیا آمد یک شیطان بود، چه مفهمومی دارد؟ سوالاتی که هیچ جوابی برای آن در فیلم وجود ندارد.

این مسائل مهم حول محور هویت عنصر وحشت زا، ضربه جدی به فیلم زده که اگر فیلمساز آن را رفع میکرد فیلم شب بیست و نهم را می توانست به یکی از فیلمهای تاریخ ساز ایران بدل کند.

پایان/

source