جمهوریت-در جریان چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای اصولگرایان نزدیک به ۱۴ میلیون رأی آورد، آرایی که در مقایسه با انتخابات ۱۴۰۰ حداقل ۴ میلیون ریزش داشت.

اما این ۴ میلیون نفر از اصولگرایی و اصولگرایان ناامید شده بودند؟ پاسخ مصطفی میرسلیم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام این است که دولت سیزدهم بخشی از اصولگرایان را ناراضی کرد و این نارضایتی سبد رأی اصولگرایان را کاهش داد.

میرسلیم تحلیل دیگری هم از آرای اصولگرایان دارد، او می‌گوید از نظر حامیان جناح راست سنتی پزشکیان را ضداصولگرا نیست و قسمتی از حامیان به پزشکیان رأی دادند.

در ادامه گفتگو با مصطفی میرسلیم، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را می‌خوانید:

****

*آقای میرسلیم! کاندیدای اصولگرایان در انتخاباتی که گذشت، نزدیک به ۱۴ میلیون رأی کسب کردند، رأیی که نسبت به سال ۱۴۰۰ ریزش داشت، فکر می کنید چقدر ضرورت دارد حالا که از انتخابات فاصله گرفته ایم اصولگرایان برای حفظ این آراء برنامه ریزی کنند؟

در اصولگرا بودن آقای جلیلی نمی‌توان شک کرد، پس آراء متعلق به ایشان قطعا از جناح اصولگرایان است. اما آقای پزشکیان را به لحاظ اعتقادی و اظهارات صریحش نمی‌توان ضداصولگرایان تلقی کرد، خود او هم گفته بود که خود را اصلاح‌طلبِ اصولگرا می‌داند و بنابراین آقای پزشکیان حتما توانسته است بخشی از آراء اصولگرایان را به خود جلب کند.

برخی از اصولگرایان ناراضی از وضع موجود به سمت پزشکیان رفته اند

برهمین اساس هم نتیجه می‌گیریم که نسبت آرای آقای جلیلی به پزشکیان برابر نیست با نسبت آرای اصولگرایان به اصلاح‌طلبان. بخش مهمی از اصولگرایان ناراضی از وضع موجود و در انتظار آینده‌ای روشن‌تر و بهتر متمایل به آقای پزشکیان شده‌اند. پس به صرف تحلیل آماری نتایج این انتخابات نمی‌توان ادعا کرد که آرای اصولگرایان ریزش داشته است.

پزشکیان معترض وضع موجود شد و جذابیت ایجاد کرد

*ولی سبد رأی اصولگرایان بهرحال طی سه سال کمتر شده است و …

آقای پزشکیان سخنگوی معترض وضع اقتصادی موجود جامعه بود و این سخنگویی را خوب ایفا کرد و برای خود جذابیت ایجاد کرد و چون بیان او در احترام به سیاست‌های کلی نظام و برنامه هفتم بدون ابهام بود، توانست برخی از آرای اصولگرایان را به راحتی به خود جلب کند و لذا این آرای آقای پزشکیان را اگر ریزش اصولگرایان قلمداد کنیم، تحلیل دقیقی نیست.

برخی طرفداران قالیباف در دور دوم رأی ندادند

* گفتید جلیلی را اصولگرا می دانید، این نزدیک به ۱۴ میلیون رأی را هم متعلق به شخص او می دانید یا این نتیجه اجماع اصولگرایان بود؟ مثلا آقای باهنر معتقد است سقف رأی جلیلی همان رأیی بود که در مرحله اول کسب کرد.

توجه داشته باشید که در دور دوم نزدیک ۳ میلیون نفر از کسانی که در دور اول رأی داده بودند به پای صندوق نیامدند چون نمی‌خواستند به نفع آقای جلیلی یا به نفع آقای پزشکیان رأی بدهند. آنها خود را کنار کشیدند و عمده آنها همانطور که برخی از چهره‌هایشان اذعان داشته‌اند از طرفداران آقای قالیباف بودند.

پس این ۳ میلیون را در آن تحلیل، باید کنار بگذاریم. اما تقریبا ۹ میلیون نفر جدید که در دور اول رأی نداده بودند به پای صندوق آمدند که به نظر من تفکیک آنها کم و بیش همان نسبت آرای جلیلی و پزشکیان است.

آرای سلبی برای روی کار نیامدن پزشکیان چند درصد این ۱۴ میلیون را تشکیل می‌دادند؟

تقریبا همان درصدی که در آرای پزشکیان بود برای رأی نیاوردن جلیلی.

دولت سیزدهم به برخی وعده ها و قول های خود عمل نکرد

*فکر می کنید این آراء سلبی و این کاهش میزان رأی پیامی از بدنه رأی اصولگرایان به بدنه تشکیلاتی این جریان بود؟

پیامشان ابراز نارضایتی از عدم تحقق به موقع وعده‌های دولت سیزدهم است. دولت سیزدهم روند اصلاح فرصت‌های سوخته دولت‌های یازدهم و دوزادهم را به صورت کُند پیش برد و در مواردی جراحی‌هایی را که قول داده بود، شروع نکرد.

ضرورت تشکیل چند حزب فراگیر

* امروز آقای جلیلی با تکیه بر همین میزان رأیی که آورده می گوید در دولت سایه فعال است و نیازی به تشکیل حزب و تحرکات تشکیلاتی نیست، این درحالیست که برخی معتقدند شکست اصولگرایان نتیجه عدم وحدت و خلاء تصمیم گیری های تشکیلاتی و حزبی بود 

مردم سالاری مفهوم روشن دارد و آن ” مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی کشور” است  و این مشارکت بدون تشکیلات و آموزش سیاسی و تحلیل دقیق و به هنگام از شرایط کشور و جهان نمی‌تواند به نتیجه مطلوب برسد. این نکته را مرحوم شهید بهشتی به خوبی دریافته بود و بسیار سریع بعد از پیروزی انقلاب حزب جمهوری اسلامی را که حزبی فراگیر بود، تشکیل داد و بسیاری از موفقیت‌های سال اول انقلاب مرهون فعالیت‌های موثر حزب بود که البته از یک طرف حسادت عده‌ای را برانگیخت و از طرف دیگر منافقان را که کلا چشم نداشتند پیشرفت جمهوری اسلامی را ببینند به ارتکاب آن فجایع کشاند که دبیرکل و بسیاری از شخصیت‌های موثر حزبی را که وزیر یا نماینده مجلس بودند در ۷ تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رساندند.

بعد از آن فاجعه ، حزب جمهوری اسلامی دیگر نتوانست تاثیرگذاری خود را حفظ کند و به سمت تعطیلی متمایل شد. موضوع دولت سایه هم بیان دیگری از اعتقاد به ضرورت تشکیلات است و بر اصل ضرورت وجود حزب و فعالیت شناسنامه‌دار حزبی خدشه وارد نمی‌کند.

این گروه‎‌هایی که شب انتخابات گرد هم جمع می‌شوند کارکرد دقیق و رسمی حزبی ندارند و نمی‌توانند داشته باشند چراکه فاقد ارکان اصلی فعالیت قانونمند حزبی‌اند. ما هر چه دیرتر به تشکیل چند حزب فراگیر بپردازیم، خسارت بیشتری به پیشرفت سیاسی کشور وارد می‌کنیم.

بیشتر بخوانید:

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=244847

source