غافلگیری زمانی شکل میگیرد که حادثه ای باعث شوک در بیننده شود. یعنی ترشح ناگهانی آدرنالین که به سرعت بر طرف می شود. تعلیق زمانی بوجود می آید که بیننده بیشتر از شخصیت های فیلم بداند؛ در نتیجه نگران خطرات پیش روی شخصیتها میشود. این دو عنصر در کنار هم بیننده را ناآرام و هیجان زده میکند به نحوی که مشتاق است تا انتها فیلم را مشاهده کند.

فیلمساز با بهره گیری خوب از این دو عنصر عملا قهرمان فیلم را در دنیای آشفته ای قرار می دهد که هیچ چیز آنطور که بنظر میرسد نیست. دنیایی که حد و حدود اخلاقی آن فرو ریخته و بیننده با ترسها و استرس های شخصیت ها ارتباط تنگاتنگی دارد. دقیقا چیزی که در تریلر ” آخرین توقف در شهرستان یوما” رخ میدهد.

فیلم با یک فروشنده چاقو (جیم کامینگز) شروع می شود که برای بنزین زدن در نقطه ای دورافتاده در شهرستان یوما توقف می کند، اما متوجه می شود که سوخت پمپ بنزین تمام شده و باید منتظر رسیدن کامیون سوخت بماند. برای همین به غذاخوری کنار پمپ بنزین میرود و در آنجا ضمن آشنایی با پیشخدمت، شارلوت (جوسلین دوناهو)، که همسر کلانتر محلی است، سفارش قوه میدهد. در همین حال، ما قبلاً از طریق اخبار رادیو محلی از سرقت از یک بانک مطلع شدیم و می دانیم که دزدها با یک خودروی پینتو سبز رنگ درحال فرارند. گپ زدن فروشنده چاقو با پیشخدمت ادامه دارد تا زمانیکه سارقین برای بنزین زدن به پمپ بنزین رسیده و آنها نیز بدلیل اتمام بنزین باید در غذاخوری کنار پمپ بنزین منتظر کامیون سوخت رسان باشند.

همانطور که از خلاصه داستان می بینید، با داستان پیچیده ای روبرو نیستیم و همه چیز خیلی ساده و حتی کلیشه ای بنظر میرسد. اینجاست که هنر فیلمساز خود را نشان داده و از همین موقعیت ساده، به طرز ماهرانه ای تنش ایجاد کرده و پیچ و تاب های جدیدی به فیلم میدهد و همه چیز را متزلزل می کند.

ممکن است هیچ نام بزرگی در میان بازیگران وجود نداشته باشد، اما این تیم بازیگری به خوبی توانسته اند از عهده کار درآمده و به جذابیت های این تریلر بیافزایند.

فیلمساز رویدادها را کنار یکدیگر قرار می دهد و در لحظه ای که فکر می کنید همه چیز قرار است به نتیجه ای خاص برسد گویی فرش را از زیر پای شما کشیده و ناگهان با یک غافلگیری شوکی جدید را به بیننده وارد می کند و بحران عمیق تر از قبل می شود.

در ابتدای فیلم چهار شخصیت داریم (چاقو فروش، پیشخدمت، کلانتر-همسر پیشخدمت- و مامور پمپ بنزین) که فیلمساز رفته رفته با ورود دزدها سطح هیجان را بالاتر برده و در ادامه چند گروه شخصیتی دیگر را نیز به ماجرا اضافه می کند بطوری که شاید این ذهنیت به وجود آید چطور می خواهد با این همه کاراکتر آن هم در لوکیشن کوچک پمپ بنزین و غذاخوری کار را جمع کند.

اما فرانسیس گالوپی کارگردان و نویسنده فیلم به خوبی از عهده کار برآمده و بعد از خلق یک بحران، و عمق بخشیدن سلسله وار به آن با صحنه هایی پر از تعلیق و غافلگیری، فیلم را به خوبی به پایان میرساند.

پایان/

source